با حافظ شیرازی

حافظ

نسیم سحر
ای نسیم سحر! آرامگه یار کجاست؟
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا؟ موعد دیدار کجاست؟

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد!
در خرابات بگویید که هشیار کجاست؟

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست؟

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است ....؛
ما کجاییم و ملامت گر بیکار کجاست؟

باز پرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست؟

عقل دیوانه شد آن سلسله ی مشکین کو؟
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست؟

ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی‌یار مهیا نشود، یار کجاست؟

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
شاعر: حافظ شیرازی
*

دامن كشان

دامن کشان همی‌شد در شرب زرکشیده
صد ماهرو ز رشکش جیب قصب دریده

از تاب آتش می بر گرد عارضش خوی
چون قطره‌های شبنم بر برگ گل چکیده

لفظی فصیح شیرین قدی بلند چابک
رویی لطیف زیبا چشمی خوش کشیده

یاقوت جان‌فزایش از آب لطف زاده
شمشاد خوش خرامش در ناز پروریده

آن لعل دلکشش بین وان خنده دل آشوب
وان رفتن خوشش بین وان گام آرمیده

آن آهوی سیه چشم از دام ما برون شد
یاران چه چاره سازم با این دل رمیده

زنهار تا توانی اهل نظر میازار
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده

تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت
روزی کرشمه‌ای کن ای یار برگزیده

گر خاطر شریفت رنجیده شد ز حافظ
باز آ  كه توبه کردیم از گفته و شنیده

بس شکر بازگویم در بندگی خواجه
گر اوفتد به دستم آن میوه رسیده
شاعر : حافظ شيرازى
Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com


برچسب‌ها: نسیم سحر, حافظ شیرازی
نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ |