بسم اللّه الرّحمٰن الرّحیم

 

            بسیاری تنها به سجع نثر مسجع زیر مینگرند و آگاه نیستند که شیخ سعدی علاوه بر سجع از چه وزن غیر آهنگین هارمونیک بهره ور شده است ؛ به گونه ای که یک حرف یا یک هجا از آن کسر گردد ؛ وزن هارمونیک آن مخدوش میگردد !

   لطافت وزن هارمونی نثر زیر تا حدی است که از در کنار هم قرار گرفتن سیلابهای کوتاه و بلند نوعی هماهنگ خاصی میان هجاها حس میشود !

به هر روی ، من به نثر مسجع هارمونی زیر به چشم احترام مینگرم و دستهای هنرمند سعدی را می بوسم !

 

       منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات !

  پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب !

از دست و زبان که بر آید

کز عهده شکرش به در آید

*

بنده همان به که ز تقصیر خویش

عذر به درگاه خدای آورد

ورنه سزاوار خداوندیش

کس نتواند که به جای آورد

     باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده ؛ پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبرد !

 

ای کریمی !  که از خزانه ی غیب

گبر و ترسا وظیفه خور داری

دوستان را کجا کنی محروم

تو که با دشمن این نظر داری

      فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایه ی ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد ! درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در برگرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع ، کلاه شکوفه بر سر نهاده ؛ عصاره ی نالی به قدرت او شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند

تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری

همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار

شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

         در خبرست از سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم

شفیعٌ مطاعٌ نبیٌ کریم

قسیمٌ جسیمٌ نسیمٌ وسیم

چه غم دیوار امّت را که دارد چون تو پشتیبان

چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتی بان

بلغَ العلی بِکمالِه کشفَ الدُّجی بِجَمالِه

حَسنتْ جَمیعُ خِصالِه صلّوا علیه و آله

     هر گاه که یکی از بندگان گنه کار پریشان روزگار دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علا بردارد ایزد تعالی در وی نظر نکند بازش بخواند باز اعراض کند بازش به تضرّع و زاری بخواند ؛ حق سبحانه و تعالی فرماید :

دعوتش را اجابت کردم و حاجتش بر آوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده شرم دارم .

کرم بین و لطف خداوندگار

گنه بنده کرده است و او شرمسار

گر کسی وصف او ز من پرسد

بیدل از بی نشان چه گوید باز

عاشقان کشتگان معشوقند

بر نیاید ز کشتگان آواز

یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده حالی که از این معامله باز آمد یکی از دوستان محبان گفت : ازین بستان که بودی ما را چه تحفه کرامت آوردی  گفت به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم دامنی پر کنم هدیه اصحاب را چون برسیدم بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی خبرانند

کانرا که خبر شد خبری باز نیامد

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم

وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر

ما همچنان در اوّل وصف تو مانده ایم

ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است و صیت سخنش که در بسیط زمین رفته و قصب الجیب حدیثش که همچون شکر می خورند و رقعه منشآتش که چون کاغذ زر می برند بر کمال فضل و بلاغت او حمل نتوان کرد بلکه خداوند جهان و قطب دایره زمان و قایم مقام سلیمان و ناصر اهل ایمان اتابک اعظم مظفر الدنیا و الدین ابوبکر بن سعد بن زنگی ظلّ الله تعالی فی ارضه رَبِّ اِرْضَ عَنهُ و اَرْضِه بعین عنایت نظر کرده است و تحسین بلیغ فرموده و ارادت صادق نموده لاجرم کافه انام از خواص و عوام به محبت او گراییده‌اند که الناسُ علی دینِ ملوکِهم

زانگه که ترا بر من مسکین نظر است

آثارم از آفتاب مشهورترست

گر خود همه عیب ها بدین بنده درست

هر عیب که سلطان بپسندد هنرست

*

گِلی خوشبوی در حمام روزی

رسید از دست محبوبی به دستم

بدو گفتم که مشکی یا عبیری

که از بوی دلاویز تو مستم

بگفتا من گِلی ناچیز بودم

و لیکن مدّتی با گل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد

وگرنه من همان خاکم که هستم

 

نثر مسجع هارمونیک و نظم و شعر از : استاد سخن سعدی شیرازی

 

Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com

 


برچسب‌ها: منت خدای را
نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶ |