قانون سربى

با چنين قانون سربى خامشى را ناگزيرم

هر چه زشتى مى پسندم ، هر چه خوارى مى پذيرم 

با سكوتى ، بى كلامى ، گر توان گفتن پيامى

جام تلخ شوكران كو تا به شيرينى بگيرم ؟

آتش لعلى پسندد مردن خاكسترى را

همچنان لختى بسوزم پس به آرامى بميرم

اين خزان ايستا را پيچكى بى تكيه گاهم 

اينت : دستاويز دورم ، آنت : رستاخيز ديرم

اى درختان تناور پنجه زن در چشم اختر !

من تُنُك شاخى هراسان از تبر داران پيرم

وحشت بى اعتبارى لرزه دارد پيكرم را

خسته از ناپايدارى سايه ئى در آبگيرم

گوئيا سنگى به گردن بسته دارندم كز اينسان

پاس حرمت خواجگان را برده وارى سر بزيرم

زندگى اى صبر سنگين ! مى شمارم لحظه ها را

با تپيدن هاى قلبى كز تو ديگر كرده سيرم

خواب مغناطيسى ام را هيچ بيدارى نباشد

هر كه شيطان مى پرستم ، هر چه فرمان مى پذيرم

تير ماه ١٣٥٣

شاعر : سيمين بهبهانى

Www.Lalazad.blogfa.com

Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ |