طلاق

 

مادر ! مرو ، برای خدا پیش ما بمان
از ما جدا مشو !
بر قطره های تلخ سرشكم نگاه كن
بنگر بدست كوچك و لرزان طفل خویش
از قصه ی طلاق و جدائی سخن مگو
از پیش ما مرو
از ما جدا مشو !
اشك نیاز را به رخ زرد ما ببین
ما جوجه های تازه رس بی ترانه ایم
بر جوجه های غمزده ، سنگ ستم مزن

ما را به زیر بال نوازش عزیز دار

سامان آشیانه ی ما را بهم مزن
مادر ! هراس در دل ما موج میزند
دستم به دامنت
از قصه ی طلاق ، در این خانه دم مزن
بابا ! شكسته شیون من در گلوی من
در پیكرم حكومت بیم است و اضطراب
بنگر به خواهرم
كاین طفل خردسال 
میلرزد از هراس 
میترسد از طلاق 
فریاد التماس مرا گوش كن پدر !
ما با وفای مادر خود خو گرفته ایم
مادر بهشت ماست
او نقشبند زندگی و سرنوشت ماست 
مادر ! اگر ز كلبه ی ما ، پا برون نهی 
فردا چه میشود ؟
مائیم و موج درد 
مائیم و روی زرد 
مائیم و داستان غم انگیز بی كسی 
ما دست التماس به سویت گشاده ایم 
شاید ز راه مهر ، به فریادمان رسی
بابا ! فدای تو
لختی درنگ كن
ما را به چنگ موج حوادث رها مكن
اندیشه كن پدر
ما را ببین چگونه به پایت فتاده ایم
از خشم درگذر
بی مادری بلاست
ما را اسیر فتنه ی بی مادری مكن
مادر اگر رود ، شب ما بی ستاره است 
در آشیانه ای كه به هم انس بسته ایم .
ویرانگری مكن 
ای نازنین پدر !
وی مادری كه شمع دل افروز خانه ای !
از خشم بگذرید
ای جان ما فدای شما، آشتی كنید
جغد طلاق، بر سر ما ضجه می زند
لعنت بر این طلاق
از بهر ما نه ، بهر  خدا آشتی كنید
ما كاروان كوچك و همراه بوده ایم
ای  ُاف بر این طلاق 
كز تند باد او 
ناگه چراغ قافله خاموش می شود
وندر شبی سیاه 
در شوره زار عمر
هر یك ز ما به كوره رهی میرود غریب
وز یاد روزگار، فراموش می شود
مادر !  مرو برای خدا پیش ما بمان
از ما جدا مشو !

بر قطره های تلخ سرشكم نگاه كن

بنگر به دست كوچك و لرزان طفل خویش

از قصه ی طلاق و جدائی سخن مگو
از پیش ما مرو
از ما جدا مشو !
بابا ! فدای تو
لختی درنگ كن
بی مادری بلاست
ما را اسیر فتنه ی بی مادری مكن
مادر، اگر رود شب ما بی ستاره است
در آشیانه ای كه به هم انس بسته ایم
ویرانگری مكن !
شهریور ماه ۱۳۴۶

 

 

شاعر : مهدی سهیلی

Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com

 




برچسب‌ها: طلاق مهدی سهیلی
نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶ |