فریدونکار

فریدون کار و خواهر نویسنده اش مهرانگیز کار↗

معرفی یک ادیب فرهیخته ی گمنام ، مرحوم « فریدون کار » شاعر و مترجم و اولین نویسنده ی کتاب « غلط ننویسیم »

همیشه در طول تاریخ ادبیات ایران زمین ، بوده اند بزرگانی که به ادبیات کشورشان عشق ورزیده و راه پیشرفت را برای مردم آینده مرز و بومشان هموار کرده اند ! از آن میان می توان در عصر دور به « رودکی و فردوسی » و در عصر حاضر به « دکتر میرزا علی‌اکبر خان نفیسی » ( دارای فرهنگ لغات چهار جلدی ناظم الاطباء ، میلاد ۱۲۲۶ مرگ ۱۳۰۳ خورشیدی ) و « علامه دهخدا » میلاد ۱۲۵۷ تهران . درگذشت ۷ اسفند ۱۳۳۴ ) و ... اشاره کرد !

در عصر نزدیکتر یعنی عصر حاضر ادیبی گمنام ، پژوهشگری فرزانه ( میلاد ۱۳۰۲ خورشیدی ) از سرزمین اهواز برخاست و به ادبیات کشور خود خدمتها نمود اما کسی از تلاش بی وقفه ی او در عرصه ی ادبیات قدردانی نکرد ! او از جوانی به ادبیات فارسی عشق می ورزید و در جوانی اولین مجموعه شعر خود را با نام « اشک و بوسه » به چاپ رساند . نامبرده در زمان خود بسیار معروف بود اما از سال ۵۶ به بعد ، یاد‌ ایشان را نه در جایی دیده ام و نه نام شان را از کسی شنیده ام ! با آنکه « احمد شاملو » با او نسبتی نزدیک داشت و نامش بر سر زبانها جاری بود ؛ باز به خاطر نسبتش با « شاملو » کسی از او یادی نکرد و همچنان مورد لطف کسی قرار نگرفت ؛ گویا چنین شخصی تا کنون پا به عرصه ی گیتی ننهاده است !

اولین بار نام این ادیب گمنام را به سال ۱۳۵۵ در دایرة المعارف ایران و جهان ( چاپ امیر کبیر ۱۳۵۲ ) مشاهده کردم که در آن کتاب عنوان نویسنده ی کتاب ارزشمند « غلط ننویسیم‌ » را از آن خود کرده بود !
در همان سال ( ۱۳۵۵ ) نام او را از دهان استاد ادبیاتم « دکتر پیروزی » شنیدم که خواندن آن کتاب را به من و دیگر دوستانم پیشنهاد داد .
اولین چاپ این کتاب به سال ( ۱۳۳۳ خورشیدی ) صورت پذیرفت و سال بعد با تیراژی بالاتر و فروشی برتر نام « فریدون کار » را بر سر زبانها انداخت !
مطالب دانشور معاصر ما بیشتر درباره‌ی اشکالات محاوره ای یا زبانی بود و کمتر به اشتباهات عباراتی می پرداخت ! نامبرده در این کتاب به ذکر منابع اقدام ورزیده و به بهره بردن از اندیشه های « محمد زهری » و « سعید نفیسی » نیز معترف بوده است !
این ادیب فرهیخته اولین بار مطالب خود را به سال ۱۳۳۲ با نام مستعار « علّامه » در مجله‌ی تازه تأسیس شده ی « سپید و سیاه » به مدیریت دکتر « علی بهزادی » به چاپ رساند و سال بعد آنرا به صورت یک کتاب منظم در آورد ! شیوه ی گرد آوری واژگان او به ترتیب حروف الفبا بود که یک به یک واژگان را بررسی میکرد و به توضیح آن می پرداخت . گاه به ریشه یابی برخی از واژگان نیز اشارت می نمود و واژگان پهلوی ، اوستایی ، عربی و .... را در جایگاه خود می نشاند !
در همان روزهای اولیه ، چاپ مطالب ارزشمندش در مجله ی ( سپید و سیاه ) مورد تایید بسیاری از ادبا منجمله ؛ « سعید نفیسی » قرار گرفت تا جایی که استاد او را بسیار ستود و بر کتاب گرانبهایش مقدمه ای انگاشت !
یاد دارم که دبیر ادبیاتمان « دکتر پیروزی » جزوه هایی از آن کتاب را در اختیارمان قرار داد و گفت ؛ شیوه ی بیان « سعید نفیسی » در مقدمه ی این کتاب ( غلط ننویسیم ) تا حدی تند و بی پرواست که گویی با مخاطبینی که کلمات را به صورت نادرست می نویسند و به لفظ در می آورند ؛ سر جنگ دارد ! من از جزوه ی « فریدون کار » تنها یک موضوع را بخاطر دارم و آن اینکه او در نوشتار و تلفظ زبانی ، میان « جزء » و « جزو » تفاوت قائل شده بود و می گفت « جزء » به معنای « خرد » مقابل « کل » است و « جزو » به معنای « ضمیمه » است و این دو با یکدیگر تفاوت دارند !

بعد از « فریدون کار » یکی از استادان دانشگاه تهران « جعفر شعار » در مجله ی سخن برخی از واژگان و عبارات را تحت عنوان [ درست بنوبسیم ] مورد نقد و بررسی قرار داد که در پایین تر ضمن توضیح ، به نمونه ای از آن اشارت خواهیم داشت !
در اواخر دهه ی هفتاد حدود پانزده مطلب درباره ی کلمات و اصطلاحات غلط رایج تحت عنوان [ غلط ننویسیم ] از این حقیر در نشریه ای به چاپ رسید و نکته ی جالب توجه اینجاست که عنوان مطالب را از کتاب « فریدون کار » به عاریت گرفته ام !
در همان دوران به وسیله ی یکی از اعضای هیأت علمی دانشگاه پیام نور مرکزی تهران با کتاب « غلط ننویسیم » اثر « دکتر ابوالحسن نجفی » آشنا شدم !
اولین اندیشه ای که به ذهنم خطور کرد این بود ؛ ببینم آیا این بزرگوار که شیوه ی چیدمان واژگان و حتا عنوان کتابش را از ایشان اخذ نموده در مقدمه ی کتاب خود یادی از آن پیشکسوت کرده است !
این بهترین فرصت برای زنده کردن دوباره ی نام آقای « فریدون کار » بوسیله ی « دکتر نجفی » بود !
اما هنگامی که دیدم نام ایشان همچنان به باد فراموشی سپرده شده است ؛ آه از نهادم برخاست !
تفاوت عمده ی میان شیوه ی تألیف « فریدون کار » و « دکتر جعفر شعار » و « دکتر نجفی » در این است که « فریدون کار » بیشتر به نظرهای دیگر فضلاء و غلط های نگارشی و زبانی توجه داشت و گاه نیز به ریشه یابی کلمات می پرداخت و یا به عدم درک گروهی از عوام در شناخت معنای حقیقی واژگان و عبارات اشارت می کرد ! در سرتاسر اثرش کمتر مشاهده می شد که به‌ بررسی ساختار واژه ای پرداخته باشد !
اما دکتر « جعفر شعار » درباره ی عبارت یا واژه ای غلط به بحث و گاه به بیان نظر دیگر فضلاء می نشست . ایشان به طور پراکنده واژگان یا عباراتی را که به گونه ی غلط به لفظ و همان گونه نیز به نگارش در می آمدند ، ضمن اصلاح و توضیحات مربوطه در مجله ی سخن منعکس می کرد !
نامبرده هر واژه را از منظرهای گوناگون می نگریست و بهترین پیشنهاد را ارائه می داد و گاه به ریشه یابی واژگان می پرداخت !
دکتر « ابوالحسن نجفی » علاوه بر رعایت موارد فوق که آن را بسیار اندیشمندانه تر و با تعمق تر و دقیق تر از پیشکسوتان صورت می داد ؛ به دیگر نکاتی نیز اشاره کرده است ! منجمله : بررسی واژگان از حیث ساختاری و ریشه ای و کثرت استفاده از غلطهای مصطلح و غالباً تایید آن !
ترجمه های لفظ به لفظ یا واژه به واژه را که مانند مهمان ناخوانده ی گم کرده راهی به اشتباه وارد زبان فارسی گردیده بود ؛ با ذکر دلیل مردود می شمرد !

البته « دکتر محمد رضا باطنی » نقدی بر کتاب ایشان نوشت ، تحت عنوان « اجازه بدهید کمی هم غلط بنویسیم » مراتب نقد خود را به گوش « دکتر ابوالحسن نجفی » رساند . ایشان از متظری دیگر به واژگان غلط اصطلاح یافته نگریستند ؛ که برخی از پیشنهاد ایشان قابل ملاحطه است !
دکتر « نجفی » علاوه بر زبان فارسی تسلطی کامل بر زبان انگلیسی داشت و از همین روی توانست به چنین عباراتی دست یازد !

فراموش نشود که نامبرده بر زبان عربی نیز مسلط بود و درباره ی جمع بعضی از واژگان عربی و همچنین کاربرد غلطهای اصطلاح یافته ی برخی از واژگان عربی به تفصیل سخن گفته است !

هم اکنون به ذکر دو نمونه از دو استاد می پردازیم ؛

« جعفر شعار » استاد سابق دانشگاه تهران ( ۱۳۰۴ _ ۱۳۸۰ ) و یار دیرینه ی استاد « ابوالحسن نجفی » در تاریخ اسفند ماه ۱۳۵۳ در مجله ی سخن دوره ی ۲۴ شماره ی ۳ صفحه ی ۲۵۷ درباره ی « با وجود » و « با این وجود » می گوید :

« وجود » مصدر عربی است ، به معنی « بودن . یافتن . هستی ، مقابل نیستی »
و « با وجود این » یعنی : « با بودن این . با این همه . با این حال »
بعضی اخیراً این ترکیب را به « با وجود این » تغییر داده اند و این استعمال بی گمان غلط و بی معنی و شایسته ی نثر مبتذل است و از بی توجهی به معنی « وجود » و مصدر بودن آن ناشی می شود !
دقیقاً ده سال بعد « دکتر ابوالحسن نجفی » ( ۷ تیر ۱۳۰۸ نجف / ۲ بهمن ۱۳۹۴ تهران ) در همین باره البته به گونه ی دقیق تر و با توضیح بیشتر و با ذکر مثال و با علم به اینکه همکارش پیشتر در این باره در مجله ی سخن به بحث پرداخته است ؛ میگوید :

با وجود این / با این وجود

« با وجود این » یعنی : « با بودن این وضع ، حال ، امر ، شرط » و مقصود از آن این است « با اینکه چنین چیزی هست » یا « بود » یا « خواهد بود » و مرادف است با « مع هذا » و « مع ذالک » و « با این همه » و از این قبیل !
به جای آن گاهی « با این وجود » گفته می‌شود که غلط است و برخلاف مراد گوینده !
زیرا وقتی که می‌گوییم : « با وجود این » می‌توان پرسید : با وجود چه ؟
و جواب را در جمله ای که پیشتر گفته شده است یافت ! مثلاً پس از شنیدن این عبارت : « دیر وقت بود ؛ با وجود این به خانه اش رفتیم » می توان پرسید : « با وجود چه » و در جواب گفت : « با وجود اینکه دیر وقت بود » ولی اینجا اگر بگوییم : « با این وجود » و پرسیده شود : « با کدام وجود ؟ » جوابی به دست نمی آید ، زیرا در جمله ی پیشین کلمه ی « وجود » نیامده است تا به بتوان به آن استناد کرد !
جای آن داشت که این استاد گرانقدر « ابوالحسن نجفی » در کتاب « غلط ننویسیم » به رسم احترام و بزرگداشت ، اشارتی هر چند کوتاه به شرح حال و تلاش و خدمات ارزنده ی ادبی این بزرگوار ادیب می کرد و یا حداقل نامی از پیشکسوت خود « فریدون کار » که پیشتر به این مباحث روی آورده بود ؛ می برد و همچنین یادی از دوست قدیمی خود « جعفر شعار » می نمود !
و اکنون که دفتر به پایان می رسد دریافتم که امروز دوم بهمن ماه ۱۳۹۵ مصادف است با اولین سالگرد درگذشت استاد ابوالحسن نجفی و بی مناسبت نیست که برای هر سه عزیز دست به دعا برآریم و از خدا تقاضا کنیم که روحشان را قرین رحمت خود قرار دهد !

یاد و خاطر این هر سه بزرگوار گرامی باد !

آشنایی فروغ فرخزاد با فریدون کار ⤵

در دهه ی سی « پرویز شاپور » همسر « فروغ فرخزاد » [ کاریکاتوریست نام آشنا ] به ضرورت کاری به اهواز نقل مکان می کند .
« فروغ » در آنجا با « فریدون کار » آشنا می شود و چند شعر خود را برای او قرائت می کند و او را از تصمیم خود ، به منظور نشر مجموعه شعر خود آگاه می سازد . در اینجا لازم است که ذکر کنم ؛ سروده های « فروغ » مورد پذیرش « فریدون کار » قرار می گیرد و این دو تصمیم می گیرند که با همکاری یکدیگر آن را در تهران به چاپ برسانند !
پرویز شاپور که مرد نسبتاً شکّاکی بود ؛ از ملاقات همسرش با « فریدون کار » و چند شاعر معاصر دیگر ناخشنود به نظر می رسید ؛ از این روی اعتراضات خود را به « فروغ » ابراز کرد !
« فروغ » در کتاب نامه های عاشقانه خود « اولین تپش‌های عاشقانه ی قلبم » با نثر بسیار ضعیفی به پرویز شاپور می نویسد :
پرویز عزیزم ! کتابم در هفته ی آینده حتماً منتشر خواهد شد ! راجع به « فریدون کار » نمی دانم برایت چه بنویسم ! او مرد شریفی است و تو نباید به او فکر بدی داشته باشی !
من ناچار هستم که راجع به کار کتابم با او صحبت کنم البته من بیش از این یکی دو بار با او صحبت نکرده ام و اگر من بخواهم نه با او که این کار را به عهده گرفته صحبت کنم و نه با [ انتشارات ] امیر کبیر تماس بگیرم آن وقت بعد از این که کتابم چاپ شد و پر از غلط بود چه کاری از دست من بر می آمد ؟ همچنان که اگر برای من یک نسخه نفرستاده بودند ؛ همان طور با غلط چاپ می شد . البته پرویز من تو را دوست دارم در این هیچ شکی نداشته باش ولی تو هم با من طوری رفتار کن که عادلانه باشد می بینی که راجع به من تازگی ها حرفی زده نمی شود و دلیلش این است که « فریدون کار » جوان نجیبی است و همه جا از من دفاع می کند . البته حالا نمی توانم جریان را به طور مفصل برای تو بنویسم ولی در آینده وقتی آمدی هر چه بپرسی جواب خواهم داد . پرویز من تو را دوست دارم و بی نهایت علاقه دارم که زندگی ام را با تو ادامه بدهم و می دانم که اگر از تو جدا بشوم خاطره ی عشق و محبت تو تا پایان عمر مرا رنج خواهد داد ولی چه کنم ؟ تو انصاف داشته باش ! تا آنجا که می توانم دستورات تو را به کار می بندم . مجله ی سخن از من دعوت کرد [ اما ] نرفتم !
پرویزم !
دیگر خسته شدم امیدوارم تو زودتر بیایی !
تو را می بوسم
فروغ

یکی از نامه ها ی « فروغ فرخزاد » به همسرش « پرویز شاپور » در مورد شخصیت مثبت « فریدون کار » تاریخ ( پنجشبنه ۴ مرداد ۱۳۳۳ )

راجع به « فریدون کار » من عقاید تو را خواندم ولی من به شخصه نمی‌توانم نسبت به او نظر بدی داشته باشم چون او به من جز خوبی نکرده و غلط کتاب هم غلط چاپخانه است که خواه ناخواه در هر کتابی و در هر چاپی اتفاق خواهد افتاد .
در مورد من چون خودم نبودم . او هر قدر هم که دقت می‌کرد ؛ مطمئنا مثل خودم نمی‌توانست موضوع شعر را درک کند . این است که کمی بیشتر شده و حرف تو صحیح نیست که او پی کار نمی‌رفت . من جز این که نسبت به او و زحماتش در دلم احساس قدردانی و تشکر داشته باشم ؛ نمی‌توانم نسبت به او نظر دیگری ابراز کنم . به‌ خصوص که با وجود تماس با ما و انجام دادن کارهای ما به هیچ ‌وجه در هیچ جا از این موضوع مانند دیگران استفاده نکرده و همه جا در حفظ آبروی ما کوشش کرده و من به او احترام می‌گذارم . چون جوانی پاک و صمیمی به نظرم می‌رسد . البته نمی‌خواهم با او تماس داشته باشم ولی عقیده‌ام را راجع به او تا به این زمان شرح می‌دهم .

یکی از نامه های فروغ فرخزاد به همسرش پرویز شاپور ( سه‌شبنه ۱۷ مرداد ۱۳۳۳ )

خاطره ای از دکتر بهزادی و عبد الرحیم جعفری با ویرایش ⤵

دکتر علی بهزادی مدیر مجله ی سپید و سیاه در یکی از خاطراتش می گوید :
روزی « فریدون کار » با زنی جوان لاغر اندام که دارای رنگی مهتابی و چشمهای سیاه که به دختران تازه ‌بالغ شباهت داشت ، بود ؛ به دفتر مجله ی « سپید و سیاه » آمد و او را این‌گونه معرفی کرد : فروغ فرخزاد ، شاعری با ذوق و بی‌پروا !

« فروغ » در سفری از اهواز به تهران با « فریدون کار » آشنا شد و مدتی با او مکاتبه داشت . فروغ شعرهای خود را می‌فرستاد و او در مجله چاپ می‌کرد .
« فریدون کار » ، « فروغ » را به محافل ادبی برد و او را با شاعران معروف آشنا کرد . بعد او را نزد « عبدالرحیم جعفری » مدیر « انتشارات امیرکبیر » برد و سبب شد [ انتشارات ] امیرکبیر نخستین کتاب شعرش را چاپ کند . در آن زمان کسی مجموعه شعر شاعران گمنام را چاپ نمی‌کرد . این کار ریسگ بزرگی محسوب می‌شد !

[ در مجله ی فرهنگی هنری بخارا . شماره ی ۲۹ و ۳۰ ( بهار ۱۳۸۲ ) صفحه ی ۳۵۵ ]

خاطرات عبدالرحیم جعفری [ مدیر و بنیانگذار انتشارات امیرکبیر ] ⤵

اوایل تابستان ۱۳۳۱ بود !
روزی « فریدون کار » شاعر نو پرداز جوان ، به فروشگاه ناصر خسرو ، تنها فروشگاه امیرکبیر آمد !
او به من تلفن کرد و گفت که می‌خواهد مرا ببیند .
پس از مدتی با خانمی جوان و شیک ‌پوش آمد که بیست و یکی دو سالی بیش نداشت ! قامتی نسبتاً کوتاه و ریزه ‌میزه با صورتی کشیده و مهتابی رنگ و قیافه ی خندان و ساده و گرم و معصوم که نک ‌زبانی هم حرف می‌زد . این خانم « فروغ فرخزاد » بود . تازه از اهواز آمده بود . آقای [ فریدون کار ] گفت :
خانم « فرخزاد » کتاب شعری دارند و می‌خواهند چاپ کنند و من با اینکه با ناشران دیگر هم کار کرده‌ام اما به ایشان پیشنهاد داده‌ام که شما آن را چاپ کنید !
من خودم بعضی از اشعار فروغ را در مجلات مختلف مخصوصاً مجله ی روشنفکر خوانده بودم . فروغ شاعری شجاع و بی‌پروا بود و بعضی از شعرهای او در زمان خود جنجال بسیار آفریده بود .
پس از گفتگو و موافقت طرفین قرارداد کتاب را امضا کردیم و کتاب شعر او به‌ نام « اسیر » با مقدمه‌ای که آقای « شجاع‌الدین شفا » بر آن نوشته بود ؛ به قطع رقعی در هزار و پانصد جلد با چاپ بسیار نفیس منتشر شد .
طرح روی جلد را « محمد بهرامی »‌ کشیده بود . همان نقاش چیره‌ دست تابلوهای شاهنامه ی امیرکبیر ، طرحی بسیار با مسما ‌، قفس و پرنده‌ای پشت سیمهای آن با زمینه‌ای آبی‌ رنگ »

[ در جستجوی صبح ، خاطرات عبدالرحیم جعفری ، بنیانگذار انتشارات امیر کبیر ، جلد اول ، انتشارات روزبهان ، بهار ۱۳۸۳ ، صفحهٔ ۴۹۲ و ۴۹۳‌ ]

نام آثار فریدون کار :
مجموعه گزیده های شعر ( اشک و بوسه ۱۳۳۴ انتشارات امیرکبیر )
غزلیات شورانگیز شمس تبریزی
ترجمه رمانهای :
ربکا . دافنه دو موریه
فرشته ی خواب
جین ایر . شارلوت برونته

www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com

فضل الله نکولعل آزاد

کرج دوم بهمن ماه ۱۳۹۵


برچسب‌ها: فریدونکار
نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۵ |