بنی آدم اعضای یک دیگرند

👆👆👆
فرشی که به‌روی آن این شعر زیبای سعدی نوشته شده و هم اکنون در طبقه‌ای از سازمان ملل متحد نگهداری می‌شود:
بنی‌آدم‌ اعضای یک‌دیگرند
که در آفرینش ز یک‌گوهرند

چو عضوی به‌درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

مقدمه:
شخصی بی‌آنکه به‌ لطف شاعرانه و بار معنوی مصرع زیبای سعدی واقف باشد و به نسخ خطی ثبت شده‌ی پیشینیان، مراجعه و توجه بفرمایند، بدون توجیه علمی در یک اظهار نظر غیرکارشناسانه در صفحه‌ی اینستاگرام خود بر کرسی مراجع ادبی نشسته و با قاطعیت تمام فتوای ادبی صادر و حکم فرموده‌اند:

اين مصرع معروف سعدی «بنی آدم اعضای يكديگرند» که پشت اسکناس ده‌هزار تومانی ثبت شده، غلط است و پیشنهاد دهنده را به «بی‌سوادی» و «فقر فرهنگی» متهم کرده‌‌اند. البته غالبا صفت «بی‌سواد» برازنده‌ی موصوفی است که خواندن و نوشتن نمی‌داند، نه این‌که از فنون ادبیات یا وجود مطلبی بی‌بهره باشد. یعنی از نظر ایشان اگر کسی بگوید: "یک‌پیکرند" درست است؛ در زمره‌ی باسوادان به‌شمار می‌رود؟
در این‌که در جمله‌ی «بنی‌آدم اعضای یک‌دیگرند» استقلال آدمی و لطف شاعرانه‌ای نهفته است که در «بنی‌آدم اعضای یک‌پیکرند» مشاهده نمی‌شود، شکی نیست اما در گزینش حضرت سعدی اینکه «یک‌پیکرند» درست است یا «یکدیگرند» حتا برخی از فضلا نیز به بحث و تبادل نظر پرداخته و نتوانسته‌اند، یک‌دیگر را قانع کنند و حتا گاه به اشتباه معنوی دچار شده‌اند. آیا آنان نیز از سواد بهره‌ای نبرده‌اند؟
متأسفانه امروزه گروهی به کسی که از ادبیات که چه عرض کنم، حتا از علوم پیچیده هم سر درنیاورد، لقب «بی‌فرهنگی» را پیشکش می‌کنند. برای نمونه اگر کسی به دانش سیاه‌چاله‌های آسمانی نیز واقف نباشد، به او نسبت «بی‌سوادی» اطلاق می‌گردد که در این صورت همه‌ی توده‌ها را می‌بایست بی‌سواد به‌شمار آورد.
همان‌طور که مشاهده فرمودید، جدا از این‌که طرز بیان منتقد گرامی مناسب یک فرد فرهیخته نیست و ویراستاری یک عبارت، مربوط به گرافیک و امثالهم نمی‌شود و مضاف بر آن «فقر فرهنگی» نیز شمرده نمی‌شود و کلمه‌ی مرکب مذکور، هیچ‌گونه ارتباطی به سواد و دانش آدمی ندارد اما برخورد نامناسب‌تر زمانی صورت پذیرفته که عده‌ای درصدد پاسخ‌گویی برآمده و در فضای مجازی و حقیقی با طعنه‌ها و کنایه‌های آزاردهنده به او حمله‌ور شده که این اقدام نیز به دور از ادب است. برخورد با یک منتقد می‌بایست به طرز محترمانه صورت پذیرد، نه این‌که با اهانت‌ها همراه باشد و تا همین حد که به ایشان تذکر داده شود، می‌بایست تنها در حوزه‌ی تخصصی خود به اظهار نظر بپردازند، کافی به‌نظر می‌رسد!

البته بحث مورد نظر کنونی ما هیزم گرم و تازه‌ای نیست که بخواهیم بر شعله‌ور شدنش دامن زنیم، بلکه خاکستر سرد شده‌ای است که طی سال‌های گذشته به زیر خاک مدفون شده و بیش از یک‌قرن است که مهر آندراس بر پیشانی این گفت‌و.گوی جنجال برانگیز خورده است. بدیهی است که قبل از ایشان نیز بسیاری به اظهار نظر پرداخته‌اند و من خود در دهه‌ی شست در انجمن شعرای ایران، شاهد گفت‌وگوهایی در این زمینه بوده‌ام.
دست‌کم این بزرگوار به جای فتوا دادن، می‌توانستند، در فضای مجازی رای صاحب‌نظران را در این زمینه جویا شوند و بعد دست به قلم شوند و نظرشان را نشر دهند. به هر روی، برخلاف زعم ایشان که می‌گویند: تشخیص این‌که کدام تعبیر درست است، از عهده‌ی یک فرد دارای سیکل هم برمیاید، باید اذعان کنم، ورود به ظرافت‌های ادبیِ هر دو تعبیر و اعلام نظر درباره‌ی این‌که کدام تعبیر، دقیق‌تر است، سخت و پیچیده به نظر می‌رسد!


حال کدام درست است:
این بحث که مرا به یاد مبحث «کشتی نشستگان و کشتی شکستگان» خواجه حافظ شیرازی می‌اندازد، در چند قرن گذشته بارها و بارها با اعلام نظرهایی مخالف، از سوی فضلا همراه بوده است.

به‌اعتقاد من اصولا درباره‌ی "یک‌دیگرند" یا "یک‌پیکرند" نباید بحث شود چون نسخه‌ی اصل موجود است که "یک‌دیگرند" ضبط شده است اما درباره‌ی "کشتی‌نشستگانیم" و "کشتی‌شکستگانیم" عرض شود که بحث چیز دیگری است، چون اصولا بخشی از نسخه از بین رفته و مشخص نیست که کدام ضبط شده است.
کسانی که بر این باورند: (بنی آدم اعضای یک پیکرند) صحیح و مصرع اصلی سعدی است، اولین و گاه تنها دلیلی که ذکر می کنند، پیام استاد سعید نفیسی است:
((یعنی چه که ما چشم و گوش و دست و پای یکدیگریم؟))
و یا در ادامه، پیام جناب قدمعلی سرامی را در گفت‌وگو با ایسنا به رخ می‌کشند که می‌گوید:

((پیامبر اسلام می‌فرمایند: «المومنون کجسد واحد» به نظر من سعدی گستاخی کرده و کلام پیغمبر را غلط تشخیص داده و به درستی، غلط تشخیص داده است؛ چرا که بنی‌آدم اعضای یک‌پیکر هستند و نه مومنین! در کره‌ی زمین امکان دارد که یک میلیارد مومن باشد؛ با این تفاسیر شش میلیارد باقی مانده حقی ندارند و انسان نیستند؟ سعدی تشخیص داده است که اشتباه برداشت شده و کل فرزندان آدم، در حکم یک پیکر هستند. سعدی می‌گوید:
بنی آدم اعضای یک‌پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
تاکید مصرع دوم در هم ‌گوهری انسان‌ها با هم، نمی‌تواند باعث شود که یکی جز و یکی کل باشد
))
اول این‌که؛ نظر جناب قدم علی سرامی در حد یک نظریه‌ی سست است و تاکنون به اثبات نرسیده است و هر عقیدتی می‌تواند، درست یا نادرست باشد و اینکه در قرآن کریم آمده: مردم اعضای یک‌پیکرند، شکی نیست اما جناب قدمعلی سرامی می‌بایست بدانند؛ از آنجا که کلام پیامبران کلام خداست، هرگز در امور دینی اشتباه نمی‌کنند ولو به اندازه‌ای ناچیز! چرا که اگر از پیامبران کوچکترین اشتباه پیام‌رسانی دینی سر می‌زد، پیروان خود را از دست می‌دادند. ایشان می‌توانستند، بگویند؛ این حدیث بنا به روایت قرآن کریم، جعلی است که نیست و این‌که در ادامه فرموده‌اند:

((تاکید مصرع دوم در هم ‌گوهری انسان‌ها با هم، نمی‌تواند باعث شود که یکی جز و یکی کل باشد))
باید اذعان کنم: چرا ایشان یک در صد هم احتمال نمی‌دهند، شاید سعدی اشتباه کرده باشد اما با قاطعیت می‌فرمایند:
((سعدی گستاخی کرده و کلام پیغمبر را غلط تشخیص داده و به درستی، غلط تشخیص داده است))

حقیقت امر این است که نه از پیامبر خطایی سر زده و نه جناب شیخ اجل سعدی شیرازی گناه بزرگی مرتکب شده است! اگر اشتباهی روی داده باشد، از سوی استادان سعید نفیسی و شخص قدمعلی سرامی صورت پذیرفته است.
پیغمبر اسلام (ص) می‌فرمایند:

«مَثَلُ الْمُؤمِنين في توادّهم و تَراحُمهم و تَعٰاطفهم کَمَثلِ الْجَسدِ الْواحِد اِذٰا اشْتَکيٰ مِنْهُ عُضْوٌ تَداعي لَهُ سٰائِرُ الجَسَدِ بالسهرِ و الحمّيٰ»
مؤمنین در بخشندگی و مهربانی به یک‌ديگر، مانند اعضایی واحد هستند که هر زمان عضوی به درد آید، دیگر اعضاء نیز تحت تاثیر قرار می‌گیرند!

بسیارخب، این مطلب کجایش ایراد دارد؟ کجا رسول گرامی اسلام فرموده؛ فقط مومنین اعضای واحد یک پیکر محسوب می‌شوند؟ پیامبر عظیم‌الشان خواسته‌اند، تنها درباره‌ی بخشی از بنی‌آدم که همانا مومنین هستند، سخن بر زبان برانند، آیا نعوذبالله خطا کرده‌اند؟ خواسته‌اند، در مورد ارتباط و دوستی مومنین مطلبی بازگو کنند. اینکه به کمک یکدیگر بشتابند! بسیار خب، این کجا با مصرع؛
بنی‌آدم اعضای یک‌دیگرند
منافات دارد که فرموده‌اند؛ ((به نظر من سعدی گستاخی کرده و کلام پیغمبر را غلط تشخیص داده و به درستی، غلط تشخیص داده است. چرا که بنی‌آدم اعضای یک‌پیکر هستند و نه مومنین؟))
کلام ایشان جای مثال‌های طنزآمیز فراوانی دارد. این به آن ماننده است که کسی بخواهد، تنها به بخشی از گیتی پهناور اشاره کند و بگوید؛《اقیانوس اطلس بزرگ است》و کسی به رد کلام او بپردازد و بگوید؛ 《خیر، این حرف غلط است، بلکه صفت "بزرگ" تنها به "گیتی پهناور" اطلاق می‌گردد و می‌بایست گفت؛ جهان بزرگ است، نه اقیانوس اطلس》
در مجموع برخی از عزیزان بسیار سطحی با مصرع (بنی آدم اعضای یک دیگرند) برخورد کرده و از آرایه‌ی ادبی استعاره‌ی مجازی آن غافل بوده‌اند.

در عبارت اول، طرفداران این مصراع، متاسفانه معنای عبارت دوم را درنیافته‌اند و نمی‌دانند که منظور از اعضای یکدیگر بودن، همدرد بودن و جزئی از وجود هم‌دیگر بودن است اما کسانی که به عبارت دوم اعتقاد دارند؛ هم، معنای مصرع مورد نظر خود را دریافت کرده‌اند و هم معنای عبارت «یک پیکرند» را
دوم این‌که؛ باید دانست که از هر دو تعبیر، پیام «اتحاد و هم‌بستگی» اراده می‌شود و در هر دو عبارتِ «اعضای يكديگرند» و «اعضای یک پیکرند» از آرایه‌ی مانندگی «تشبیه» بهره برده شده است كه این آرایه، هر دو تعبیر مصرع سعدی را از نظم به شعر ارتقا می‌بخشد. منتها تعبیر (بنی آدم اعضای یک‌دیگرند) با یک ویژگی شاعرانه‌تری همراه است که تشبیه به «استعاره‌ی مجازی» گراییده و استقلال جسمی، روحی آدمی را نشانه رفته و هر فرد را صاحبْ‌اختیار فرض کرده و با معرفی هر شخص به عنوان عضو دیگری خواسته این موضوع را افاده کند که دردهای مردم به یکدیگر انتقال می‌یابد و همه‌ی انسانها با یکدیگر رابطه و از اندوه هم آگاهی دارند و در غم یکدیگر شریکند. به عبارتی دیگر؛

در تعبیر «یک‌دیگرند» ظرافت شاعرانه‌تری موج می‌زند که در «یک‌پیکرند» به چشم نمی‌خورد. یعنی این‌که آدمی به اعضای بدن همدیگر تشبیه شده و این نشان از همدرد بودن و یکی شدن است که همه‌ی مردم یکدیگر را شکل می‌دهند و ادبا می‌دانند که استعاره به‌سبب موجز بودن بسیار گرانبهاتر از تشبیه است.
تکرار می‌کنم؛ سعدی غیرمستقیم خواسته بگوید که هر شخص از استقلال جسمی و روحی سود می‌جوید اما در عین این جدایی می‌بایست به سوی یکی بودن و یکی شدن نیز گام بردارد و از درد و رنج همنوع خود دردمند و رنجور گردد و برخلاف تصور برخی که گمان می‌کنند، «یکدیگرند» غلطی فاحش است، باید اذعان کنم: در هیچ یک از نسخ خطی «يک پيكرند» به ثبت نرسیده و مصححان و شارحان و صاحبنظران فرهنگستان ادب (دکتر غلامحسين يوسفی، مجتبی مینوی، محمدعلی‌فروغی و ... ) همه و همه بر این نکته اتفاق نظر دارند که «یک‌دیگرند» نظر سعدی است، نه «یک‌پیکرند»
مرحوم دهخدا نیز در امثال حکم "یک‌دیگرند" را نظر سعدی دانسته است و در این میان تنها چند نفر انگشت‌شمار از جمله؛ استاد نفیسی است که غیرکارشناسانه می‌گوید: «یک‌دیگرند» خنده‌دار و مضحک است و در پایان مقالت سعی می‌کنیم؛ نظر ایشان را بدون کم و کاست بیاوریم.

سوم این‌که؛ یاقوت مستعصمی که از حیث زمان نزدیکترین فرد به سعدی بود، در سال ۶۶۸ هجری شمسی، دوازده سال بعد از تألیف گلستان، آثار سعدی را کتابت کرده و در نسخه‌ی خطی خود «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند» را نشر داده است و در سالهای قبل از انقلاب این اثر نفیس را خانم "بدری آتابای" منتشر کرده‌اند. (شایان ذکر است که نسخه‌ی کتابت «یاقوت» به زبان انگلیسی هم ترجمه شده است) در این میانه یک احتمال ضعیف را هم باید در نظر گرفت و آن این‌که «یاقوت» نیز از هنر شاعری بی‌نصیب نبوده و شاید با تردید یا شیطنت‌های شاعرانه، عامداً یا سهواً در شعر دخل و تصرفی انجام داده و «یک‌پیکرند» را به «یکدیگرند» بدل کرده باشد. البته فراموش نشود که در یکی از طبقات سازمان ملل سروده‌ی سعدی به روی فرشی حک شده است که در آن «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند» به چشم می‌خورد.
چهارم این‌که؛ اگر در مصرعِ سروده، «یک‌پیکرند» را لحاظ کنیم، دیگر نیازی به وجود «یک‌گوهرند» حس نمی‌شود و اگر چنین کنیم، باید پذیرفت که مصرع زیبای سعدی را با نوعی حشو، مواجه ساخته‌ایم، چرا که در آن صورت از هر دو مصرع یک معنا اراده می‌شود. سعدی در چنین مواقعی مصرع دوم را به عنوان مثال طرح می‌کند که به کمک مصراع قبل می‌آید، نه این‌که آن را دوباره تکرار کند.
در پاسخ به کسانی که می‌گویند: یک‌گوهر بودن انسان‌ها با یک‌دیگر، نمی‌تواند باعث شود که یکی جز و دیگری کل باشد؛ می‌گوییم: دلیلی ندارد که سعدی مصرع دوم را با همان تعبیر مصرع اول بیان کند. در مصرع اول همه را جزیی از یکدیگر معرفی می‌کند و در پایان در مصرع بعد جدا از «جزیی از یکدیگر بودن» همه را از «یک گوهر یا یک خاک» هم معرفی می‌کند. [شاید هم یک پیکره‌ی انسانی] یعنی: آدمی در پیکر مستقل خود، اعضای دیگری هم است!
همان‌طور که ملاحظه می‌فرمائید، معنای «پیکر» در جمله‌ی (بنی‌آدم اعضای یک‌دیگرند) مستتر است. به ویژه این‌که سعدی در بیت بعدی می‌گوید:
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

یعنی: اگر یک عضو که همان بشر است؛ دردمند شود، دیگر اعضا که همان مردم هستند، دلشان به درد می‌آید. به تعبیری دیگر؛ اگر انسانی دردمند شود، از آنجا که عضو دیگری هم به‌شمار می‌رود، با دردمند شدن یک عضو دیگر اعضا نیز آزرده می‌گردند و این درد به دیگران نیز انتقال می‌یابد و برای همین است که در بیت بعد می‌گوید:
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

عبارت؛ <آدمیان اعضای یکدیگر هستند> دارای پیشینه‌ای طولانی است و آن این‌که در رساله‌ی اِفِسوسیان، نامه‌ی پولس به اِفِسُسیان Ephesians بخش ۴- بند ۲۵ آمده
است؛
هرگز دروغ مگویید. همه به هم‌وندان خود راست بگویند! مگر ما اعضای یک‌دیگر نیستیم؟
"اِفِسُّسیان" یا: "اِفِسوسیان" رساله‌ای است، منسوب به پولس


استاد سعید نفیسی (بنی‌آدم اعضای یک‌پیکرند) را صحیح می‌داند و می‌گوید:
((دو دلیل را برای اثبات نظرم متذکر می‌شوم:
اول این‌که؛ در زمان سعدی یک نوع خط رسمی رایج بوده که مردم برای یادداشت مطالب از آن بهره می‌بردند که به آن خط "تعلیق" می‌گفتند. در خط تعلیق معمول بوده که برای سرعت بخشیدن در ثبت مطالب گاهی بعضی از حروف را که باید جدا بنویسند؛ به هم می‌چسباندند. مثل خط شکسته‌ی امروزی که «دال» را در "یک‌دیگر" به "یا" می‌چسباندند و "پیکر" و "دیگر" را مثل هم می‌نوشتند. همین بلا به مرور زمان بر سر شعر سعدی هم آمده و کم‌کم "یک‌پیکرند" به "یک‌دیگرند" تبدیل شده است.
دوم این‌که؛ از نظر معنا هم که نگاه کنیم، شاعر بزرگی چون سعدی نمی‌گوید: "بنی‌آدم اعضای یکدیگرند"

مخصوصا جایی که پس از آن می‌گوید:
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

شک نیست که عضو یعنی اجزای یک پیکر و یک بدن وانگهی تصور کنید که اگر مصرع را «اعضای یک‌دیگرند» بخوانیم، چه قدر مضحک می‌شود. نتیجه این می‌شود که «من سر شما هستم و شما مثلا دست من هستید» مرد بزرگی مثل سعدی هرگز این‌طور حرف نمی‌زند
))
اولین نظر ایشان را که ملاحظه فرمودید، احتمالی است، ضعیف که به اثبات نرسیده و در دومین نظر ایشان عرض کنم که؛ متاسفانه بسیار سست است، چرا که استاد نفیسی به استعاره‌ی مجازی توجهی نکرده و گمان نموده‌اند که منظور از عضو همان دست و پا و چشم گوش است و این طرز برداشت از ایشان که سالها نزد پدری ادیب پرورش یافته‌اند، بسیار بعید است! چه خوب بود ایشان می‌دانستند؛ «اعضای یک پیکرند» بیشتر به تشبیه جسمی شباهت دارد. یعنی انسان‌ها مانند اعضای یک بدن واحدند. این تعبیر استقلال فردی را نادیده می‌گیرد و بار استعاری شاعرانه را کاهش می‌دهد.
همان‌طور که در گذشته‌تر گفته شد:
اعضای یک‌دیگر بودن، یعنی جزیی از یک‌دیگر بودن، یکی بودن و درآمیخته بودن و این نوع تفسیرِ اشتباه، عدم درک معنای واقعی مصرع از سوی استاد سعید نفیسی به‌شمار می‌رود و احتمال می‌دهم، از آنجا که عقربه‌ی تمایل ایشان به سوی عبارت «یک‌پیکرند» نشانه رفته بوده است، نگاهشان را به‌سوی معنای «یک‌دیگرند» معطوف نداشته‌اند. حال اگر «یک‌دیگر» غلط هم باشد که نیست، باز باید امانتداری کرد و گفته‌ی سعدی یعنی: «یکدیگرند» را محترم شمرد!

برای بار چندم تکرار می‌کنم؛
اگر بگوییم: «بنی‌آدم اعضای یک‌دیگرند» به این معناست که هر انسان از اختیارات برخوردار است و از کل به جزء تعبیر شده است اما از آنجا که جزیی از دیگری است، چنان‌چه چشم و گوش و یا دست و پای کسی آسیبی ببیند؛ این درد به همه‌ی مردم انتقال میابد و در نتیجه همگان ابراز همدردی می‌کنند اما اگر ما «بنی‌آدم اعضای یک‌پیکرند» را صحیح بدانیم، بدین معناست که همه‌ی مردم اعضای یک جسم هستند و چنان‌چه چشم و گوشی درد بگیرد به تمام اعضا سرایت می‌کند!
در کتابهای دینی شریعت مسیحی در اول «پولس رسول هشت به قُرِنتیان» آمده است:
«کالبد آدمی یگانه است و اعضای متعددی دارد و سرتاسر اعضای بدن هر چند که بسیار است، یک جسم است و اگر یک عضو آن به درد آید، سایر اعضا نیز با آن همدرد می‌شوند و اگر عضوی به شادی درآید، دیگر اعضا نیز با آن به شادمانی بنشینند»
در بخشی دیگر رساله‌ی «به اِفِسُسیان» آمده است: «به همسایه‌ی خود دروغ نگویید؛ زیرا ما اعضای یک‌دیگریم»
توجه بفرمائید که در متن فوق «یک‌دیگر» آمده است، نه «یک‌پیکر»
در قرآن کریم «سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۹۸» نیز آمده است: وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ
و او همان كسى است كه شما را از يك تن پديد آورد. پس [براى شما] قرارگاه و محل امانتى [مقرر كرد] بى‏‌ترديد ما آيات [خود] را براى مردمى كه مى‏‌فهمند، به روشنى بيان كرده‏‌ايم!
منظور پروردگار متعال از این جمله «خدا کسی است که شما را از یک بدن بوجود آورد» نه این است که هر کس یک بدن دارد، بلکه همه‌ی آدمیان یک بدن را تشکیل می‌دهند. چون همگان می‌دانند که یک بدن دارند و خدا به توضیح واضحات نمی‌پردازد.
اگر دقت بفرمائید، مشاهده می‌کنید که در اینجا خداوند تعالی از واژه‌ی «بدن» بهره برده است. بنابر این هر دو تعبیر درست است و هر گلی بویی دارد اما در پایان دوباره عرض می‌کنم «یک‌دیگرند» مدنظر سعدی شیرازی بوده، نه «یک‌پیکرند» و بزرگانی چون؛ غلام‌حسین یوسفی، مجتبی مینوی، محمدعلی فروغی، بهاالدین خرمشاهی، دکتر علی‌اشرف صادقی، دکتر ابوالحسن نجفی بر آن صحه گذاشته‌اند!

آقای حبیب یغمایی؛ گفته‌است:
«در بیست سال قبل که با مرحوم فروغی کلیات سعدی را برای تجدیدچاپ آماده می‌کردیم، نسخه‌های بسیار معتبر و قدیم که تاریخ کتابت آن‌ها از ۷۱۷ و ۷۲۴ ه‍.ق به‌بعد بود، در اختیار داشتیم. در همه‌ی این نسخه‌ها… قطعه‌ی معروفِ «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند» به همین عبارت نوشته شده و تاکنون هیچ نسخه‌ای از قدیم و جدید، خطی و چاپی، به نظرِ اهل ادب نرسیده که به عبارتی جز این باشد. نکته‌ی دیگر این که در اینجا کلمه‌ی یکدیگرند معنی عام دارد و اگر بجای یکدیگرند، فرض و تصور کنیم یک‌پیکرند باید باشد و چنین حقی ندارم!
نه تنها مضمونی که در کمال بلندی است، سقوط می‌کند
بلکه لطف مصراع دوم هم که پیوستگی تمام به مصراع اول دارد، از میان می‌رود.))

(منبع؛ «دلیل درج شعر معروف "بنی‌آدم اعضای یک‌دیگرند" سعدی، در پشت اسکناس ده‌هزار تومانی» خبرگزاری مهر ۷ تیر ۱۳۸۹ بایگانی‌شده، از اصلی در ۳۰ ژوئن ۲۰۱۰ دریافت‌شده در ۷ تیر ۱۳۸۹)
استاد مجتبی مینُوی درباره‌ی جایگزین کردن ضبط
"بنی‌آدم اعضای یک پیکرند"
به‌جای:
"بنی‌آدم اعضای یک‌دیگرند"
در مجله‌ی یغما ۱۰ - ۵۲۴ می‌گوید: صحیحِ این شعر سعدی همین‌گونه است:
"بنی‌آدم اعضای یکدیگرند"
مضمون از عبارات معروف عصر سعدی بوده و او جمله‌ای را که زبانزد بوده، به قلم درآورده است!
دکتر غلام‌حسین یوسفی نیز در کتاب گلستان سعدی، صفحه‌ی ۲۶۴ می‌گوید: در تمامی نسخه‌ها این‌چنین آمده است؛
"بنی‌آدم اعضای یکدیگرند"

فضل الله نکولعل آزاد
فردیس کرج. تیر ماه ۱۳۹۷

www.lalazad.blogfa.com
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
Www.f-lalazad.blogfa.com
Www.faznekooazad.blogfa.com

ستون نظرها

نظر استاد دکتر شهاب سبزواری درباره‌ی مطلب فوق:
متن استدلالی و ذوقی حضرت عالی در خصوص بیت مذکور سعدی بزرگ:
(( بنی آدم اعضای یکدیگرند ... یک پیکرند ... ))
انصافا به همه‌ی جوانب این اختلاف و تبعات آنها پرداخته هرچند که گاه صبغه‌ای از تکرار دارد اما خواننده‌ی جویا را در تشنگی رها نمی‌کند و او را به نوشیدن از چشمه‌ای کاذب، وعده نمی‌دهد. این‌ها که عرض شد صفت تقریبا ثابتِ خامه‌ی ارجمند شماست. از آنجا که (اعضای یکدیگر) بودن تعبیر و مفهومی طنزآمیز در خود دارد، برخی مصرانه قائل به این هستند که (اعضای یک پیکرند) درست است. حال آنکه این تغییر اگر چه از غلظت آن طنز می‌کاهد، لیکن حکایت همچنان باقی است!
باری جان مطلب همین دقیقه برمی‌گردد. اگر چه ترکیب: (بنی آدم اعضای یکدیگرند) هواداران بیشتری دارد، ولی باید بپذیریم که نظر شیخ اجل، فقط بیان یک اصل متعالی بوده و در این راه از تمثیل اعضای بدن استفاده کرده ولی روحیه‌ی تاریخی و تلقی طنز‌آمیز ایرانی‌ها در مواردی که محمل طنز دارد، باعث شده به این بحث و حتی اختلاف نسخه دامن زده شود لذا آوردن (یک پیکر) به جای (یکدیگر) با این هدف صورت پذیرفته شده تا این بیت نغز از چرخه‌ی برداشت‌های طنزآمیز، بیرون کشیده شود.
نهایت این که باید بپذیریم که همان "یکدیگر" بر تعبیر ساده‌ی «یک‌پیکر» برتری دارد. با عین حال اعضای یک‌پیکر بودن بنی‌آدم در این بیت هم ساده است، هم سهل‌الوصول و شاید نیز سهل‌الهضم. اگرچه قدری از شأن ادبی بیت می‌کاهد.
با ارادت، کامیاب باشید!

شهاب سبزواری
*
دوستان!
مطلب مذکور خود را به این علت با عبارات گوناگون بیان کردم تا به‌خوبی در ذهن مخاطبین بنشیند و جای هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای باقی نماند و علت اینکه در پذیرش «یک دیگرند» تاکید می‌کنم، برای این است که به هنر سعدی احترام گذاشته شود تا حقی از این بزرگوار ضایع نگردد، چرا که، سعدی با ذکر «یکدیگرند» خواسته معنای جدیدی را با هنر لطیف شاعرانه‌ی خود به معرض نمایش بگذارد. نه تعبیری که در گذشته تر بیان شده است. یعنی؛ لطف شاعرانه "در یک‌دیگرند" است، چراکه "یک‌پیکرند" چندان لطف شاعرانه‌ای را نمی‌نمایاند!

گروهی معتقدند که سعدی احتمالا تعبیر خود را از انجیل دریافته است اما هنوز به اثبات نرسیده که سعدی قرآن خوان به انجیل نظری انداخته باشد و صد در صد کسانی که «یکدیگرند» را صحیح می‌دانند، به معنای (بنی آدم اعضای یک پیکرند) واقفند اما تاکنون ندیده‌ام کسانی که «یک پیکرند» را صحیح می دانند، به استعاره‌ی مجازی «بنی آدم اعضای یکدیگرند» اشاره‌ای کرده باشند.
این حقیر در ادامه به دکتر سبزواری عرض کردم:
بله دکتر! سعدی از کل به جز آمده تا بگوید همه پیکره‌ی واحد «انسانیت» و «همدری» را تشکیل می‌دهند و نه ایجاد تنها یک انسان!
ما اگر بگوئیم که «یک پیکرند» درست است، در آن صورت مصراع بعد:
(که در آفرینش ز یک گوهرند)
به حشو بدل می‌شود. چرا که دقیقا از هر دو مصرع یک معنا اراده می‌گردد. همه از یک بدن هستند یا از یک خاک که گوهر استعاره‌ای‌ است، برای بدن.
سعدی واقعا متفکر و استاد بزرگی است و در این گونه موارد مصراع دوم را به صورت مثال میاورد، نه عبارتی که همان معنا را افاده کند.

فضل الله نکولعل آزاد

یکی از دوستان ادیبم دکتر مریم هاشمی مقدم در نظری مخالف با این حقیر می‌گوید:
بنی‌آدم اعضای یک پیکرند یا اعضای یکدیگرند؟
دوستانی که ضبط «یکدیگر» را پذیرفته‌اند و بر آن پافشاری دارند، غالبا سه دلیل عمده برای اثبات رای خود بیان می‌کنند: نخست: در نسخ کهن به‌صورت «یکدیگر» آمده! دیگر: استناد به سخن استادانی چون مجتبی مینوی و محمدعلی فروغی که «یکدیگر» را پذیرفته‌اند و دلیل آخر: پذیرش رای فرهنگستان زبان فارسی که این ضبط را درست می‌داند و بانک مرکزی به‌رای فرهنگستان به این‌ صورت بر اسکناس ده‌هزارتومانی چاپ کرده! و اما پاسخ ما از آخر به اول:
اگرچه فرهنگستان با وجود بزرگانی چون: علی اشرف صادقی، بهاالدین خرمشاهی و احمد سمیعی و به‌ویژه مرحوم ابوالحسن نجفی، جایگاه ویژه‌ای در مباحث ادبی داشته و دارد، اما درباره‌ی همان شیوه‌ی نگارش که عمده‌‌کار ایشان است نیز بحث و نقد بوده و هست و رایشان وحی مُنزل نیست که باید بی‌چون و‌ چرا پذیرفت؛ همین‌که چندی پیش در نوشته‌ای از رییس فرهنگستان «شکرگزار» را به‌صورت «شکرگذار» دیدیم، جای درنگ است! و اما درباره‌ی رای استادانی چون فروغی و مینوی و دیگرانی که با ایشان هم‌باورند باید دید دلیل پذیرش آنان چه بوده. آنگونه که خود مینوی می‌گوید:
در رسائل بولس طرسوسی، مروج مذهب مسیحی، خطاب به رومیان آمده:
«همچنان که در یک بدن اعضای بسیار داریم و هر عضوی را یک کار نیست، همچنین ما که بسیاریم یک جسد هستیم اما فرداً فرد اعضای یکدیگر»
و حال ایشان برآنند که سعدی به این عبارت که در کتاب مقدس مسیحیان نیز آمده نظر داشته. من منکر این نیستم که شاعر در هر بیت ممکن است به عبارتی نظر داشته حتی در کتب مقدس ادیان دیگر، اما پذیرش رای استادان بسیاری که می‌گویند سعدی به حدیث پیامبر دین خودش نظر داشته، راحت‌تر است تا نظر او بر کتابی از بولس طرسوسی.
پیامبر اسلام گفته: «مَثل ایمان‌آورندگان در دوستی با یکدیگر نسبت به‌هم مَثَل پیکرست. هرگاه عضوی از آن دردمند بود، دیگر اعضا با آن موافق و هم‌دردند»
و آن بیت گویا عقد همین عبارت است، آنچنان‌که در بیت دوم به موافقت دیگر اعضا با عضو دردمند نیز اشاره می‌کند.
این موضوع و حدیث نبوی بالا در نشریه‌ی دانشکده‌ی تبریز (۴۳۸/۱۰) آمده
همچنین حبیب یغمایی نیز که «یک‌پیکر» را ارجح می‌داند، در نشریه‌ی یغما ( ۵۲۴/۱) به آن اشاره می‌کند.
دکتر خلیل خطیب رهبر نیز بر همین باور است و در ص۷۹ کتاب گلستان با توضیح واژه‌ها... آن را آورده.
رای استاد ذبیح‌الله صفا نیز همین است (گنج سخن ۱۸۵/۲)
محمد خزائلی هم در شرح گلستان ص۲۵۵ یک‌پیکر را درست‌تر می‌داند.
سعید نفیسی هم در مقاله‌ی مشروح خود می‌گوید صورت صحیح همان «یک‌پیکر» است و دو دلیل برای نظر خود داشت:
«نخست این‌که در زمان سعدی یک نوع خط رواج داشته که همه‌ی مردم با آن می‌نوشتند و به آن «خط تعلیق» می‌گفتند. در خط تعلیق معمول بوده که برای تند نوشتن گاهی بعضی حروف را که باید جدا می‌نوشتند، به هم می‌چسباندند. مثل خط شکسته امروز. از آن جمله در کلمه‌ی «یکدیگر»، حرف دال را به یا می‌چسباندند و اینگونه پیکر و دیگر را مثل هم نوشتند و این بلا به مرور زمان بر سر شعر سعدی هم آمده و کم کم «یک‌پیکر»به «یکدیگر» تبدیل شد.
دوم اینکه حالا از نظر معنا هم که نگاه کنیم شاعر بزرگی چون سعدی نمی‌گوید: «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند.» مخصوصا جایی که پس از آن می‌گوید:
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
شک نیست که عضو یعنی اجزای یک پیکر و یک بدن. وانگهی تصور کنید که اگر «یکدیگرند» بخوانیم، چه‌قدر مضحک می‌شود. نتیجه این می‌شود که من سر شما هستم و شما مثلا دست من هستید؛ مرد بزرگی مثل سعدی هرگز این‌طور حرف نمی‌زند»
قدمعلی سرامی نیز در گفت‌وگو با ایبنا کلمه‌ی «یک‌پیکر» را درست دانست و گفت: «پیامبر اسلام می‌فرمایند: «المومنون کجسد واحد». به نظر من سعدی گستاخی کرده و کلام پیغمبر را غلط تشخیص داده و به درستی، غلط تشخیص داده است؛ چراکه بنی‌آدم اعضای یک‌پیکر هستند و نه مومنین. در کره‌ی زمین امکان دارد که یک میلیارد مومن باشد؛ با این تفاسیر شش میلیارد باقی مانده حقی ندارند و انسان نیستند؟ سعدی تشخیص داده است که اشتباه برداشت شده و کل فرزندان آدم، در حکم یک پیکر هستند. سعدی می‌گوید:
بنی آدم اعضای یک‌پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
تاکید مصرع دوم در هم‌گوهری انسان‌ها باهم، نمی‌تواند باعث شود که یکی جز و یکی کل باشد.
و در پایان پاسخ دلیل نخست موافقین ضبط «یکدیگر»:
به‌جز توضیح درخور درنگ استاد نفیسی درباره شیوه‌ی نگارش خط تعلیق، تا همین چند سال پیش ابیات زیادی از جمله: ز شیر شتر خوردن و سوسمار... به فردوسی منسوب بود در حالی که دکتر محمدرضا ترکی در مقاله‌ی خود منبع آن ابیات را که کتاب حمزه‌‌نامه است، معرفی کردند.
خلاصه‌ی کلام اینکه: همیشه ضبط کهن‌تر لزوما درست‌ نیست و این مسئله بارها در تصحیح نسخ قدیمی دیده شده است.

دکتر مریم هاشمی مقدم

www.lalazad.blogfa.com
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
Www.f-lalazad.blogfa.com
Www.faznekooazad.blogfa.com

@
@@

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در جمعه ۲۲ تیر ۱۳۹۷ |