سرمایهگذار یا سرمایهگزار؟ سپاسگزار یا سپاسگذار یا سپاسمند؟ احترام گذاشتن یا احترام گزاشتن؟
سپاسگزار یا سپاسگذار؟
از مصدر «گذاشتن» چند معنا اراده میشود. یکی معنای واقعی کلمه، یعنی: «قرار دادن یا نهادن شیئی در محلی» مانند: گذاشتن میوه در یخچال و دیگری معنای اصطلاحی و مجازی، مانند: «شمردن» «محترم شمردن» یعنی: «احترام گذاشتن» یا «وضع کردن چیزی» مانند: «قانونگذاری، تاسیس کردن، بنیاد نهادن و ...»
*
"گزاردن" به منظور انجام دادن عملی یا فعلی صورت میپذیرد. (مانند: سپاسگزار (ادای احترام و سپاس) یا: شکرگزار (تشکر کننده) یا (نمازگزار بهمعنای بهجا آورندهی نماز)
بدیهی است که کلمهی مرکب «سپاسگزار» به معنای بهجاآورندهی شکر یا سپاس میباشد، از همینروی «سپاس» با پسوند «گزار» درست است؛ نه «گذار»
*
فرهنگ دهخدا و فرهنگ معین
گزاشتن: (مصدر) ادا کردن. بهجا آوردن
*
ترکیب «احترام گذاشتن» یا «احترام گزاردن» در اشعار و متون کهن هرگز بهکار نرفته است، بلکه پیشینیان برای ادای منظور خود از ترکیب (حرمت داشتن) بهره میبردند که امروزه به (حرمت نگاه داشتن) بدل شده است.
بازگو تا چگونه داشتهای
حرمت آن بزرگوار حریم
ناصرخسرو
لیکن چو حرمت تو ندارد تو از گزاف
مشکن ز بهر حرمت اسلام حرمتش
ناصرخسرو
گر ندارد حرمتم جاهل مرا کمتر نشد
سوی دانا نه نسب نه جاه و قدر و نه حسب
ناصرخسرو
علما و ائمهی دین را حرمت دار
(مجالس سعدی ص ۱۹)
*
ترکیب «احترام گذاشتن» بهجای «احترام گزاشتن» در قرن اخیر ساخته و پرداخته گردیده و در نتیجه در زبان جمهور مردم رواج پیدا کرده است.
به هر روی، هر چند که از حیث معنوی ترکیب «احترام گذاشتن» غلط و ترکیب «احترام گزاشتن» صحیح است اما باید پذیرفت که بهصورت غلط در نوشتارهای چند قرن اخیر، بهوفور ورود کرده و در فرهنگهای دهخدا و دکتر معین نیز همینگونه ثبت شده است که چارهای جز پذیرش آن نیست.
فرهنگ دهخدا و فرهنگ معین
احترام
حرمت گذاشتن
*
و این در حالی است که حرمت یا احترام بهجا آوردنی است، نه گذاشتنی یا قرار دادنی!
همانطور که گذشتهتر عرض شد، به علت کاربرد زیاد آن بهوسیلهی مردم در بهره بردن از «گذاشتن بهجای گزاشتن» ایرادی مشاهده نمیشود.
*
سپاسمندم یا سپاسگزارم؟
دکتر عمید در فرهنگ واژگان خود میگوید:
«مند»
صاحب. دارنده
در ترکیب با کلمهی دیگر:
ارجمند، خردمند، دردمند.
در بعضی ترکیبات «واو» هم افزوده میشود.
مثل: برومند، تنومند، دانشومند.
*
این روزها از سوی برخی، در مجالس و محافل ادبی بهویژه فضای مجازی، سود جستن از ترکیبهای «سپاسگذار» یا «سپاسمند» در نوشتارها بهجای کلمهی مرکب «سپاسگزار» مرسوم شده است که در اینباره به بحث و تبادل نظر میپردازیم:
انگلیسیزبانان گاه برای شکرگزاری از کسی عبارت؛
(I have you to thank)
«تشکر دارم از شما» را بر زبان خود جاری میسازند که در اینجا اصطلاح «دارا بودن» همان معنای «انجام دادن» را افاده میکند. در حقیقت در زبان انگلیسی، اصطلاح «تشکر داشتن» به معنای همان «تشکر کردن» است. یعنی: «از شما تشکر میکنم»
این احتمال ضعیف هم وجود دارد که امروزه ترکیب غریب «سپاسمندم» از ترجمهی لفظبهلفظ I have you to thank نشات گرفته شده باشد که البته در حال حاضر با واژهی ترکیبی "سپاساومند" در فرهنگ پهلوی کاری نداریم.
این حقیر به چند دلیل بهگارگیری ترکیب «سپاسمند» را به جای «سپاسگزار»، در گفتارها و نوشتارهای امروزی جایز نمیدانم.
اول اینکه، احتمال زیادی وجود دارد، در گذشتههای بسیار دور دارای کاربرد بوده باشد که در فرهنگ پهلوی بهصورت spasomand "سپاساومند" آمده است اما در متون متقدمین چنین ترکیبی مشاهده نمیشود و اگر واقعا کسی از متون قدیم شاهدمثالی عرض کند، میپذیرم که این ترکیب، دستکم در زمانی نزدیکتر در محاورهی مردم ما رایج بوده است.
دوم اینکه، این ترکیب، نامأنوس و مهجور است و مدت کمی است که پس از سالهای متمادی دوباره بر سر زبانها جاری شده، آنهم نه زبان جمهور مردم بلکه تنها عدهای معدود و صد البته این احتمال وجود دارد که در آیندهای نزدیک به دلیل کاربرد زیاد از سوی زبانشناسان مورد تایید قرار گیرد.
سوم اینکه، در فرهنگ واژگان معاصر نیز چنین ترکیبی راه نیافته است. (این احتمال وجود دارد، از آنجاکه شاهدمثالی در متون کهن دیده نشده و معنای روشنی نیز در آن یافت نمیشود، مورد تایید لغتنویسان قرار نگرفته است)
چهارم اینکه، پسوند «مند» علاوه بر اینکه نشانهی دارندگی است و معنای دارا بودن چیزی را بیان میکند، صفتساز نیز است و بعد از ویژگیهای دائمی ظاهر میشود. مانند: «خردمند، دانشمند و هنرمند» که گوهر عقل و دانش و هنر به گونهی یک شاخص یا یک خصوصیت دائمی در نهاد صاحبانشان ریشه دوانیده و از آنها اشخاصی با ویژگیهایی دیگر آفریده است.
حال جای این سوال باقی است، آیا واژهی «سپاس» هم از چنین ویژگیها برخوردار است؟
بدیهی است که واژهی «سپاس» حالت فعلیت دارد!
حالت فعل بودن «سپاس» نه از لحاظ دستوری بلکه از حیث معنوی انجام میپذیرد. یعنی فعلیت «سپاس» به معنای واقعی کلمه که بهمنظور انجام دادن «قدردانی» لحظهای صورت میپذیرد. البته منظور من این نیست که ترکیب «سپاسمند» از حیث ساختار دستوری غلط و در زبان پهلوی قدیم نیامده است، نه! بلکه معتقدم امروزه فاقد معنای مربوطه است و منظور مورد نظر مخاطب را افاده نمیکند، یعنی از آن معنای: «از شما سپاسگزارم» اراده نمیگردد. وگرنه «هنر» و «دانش» هر دو اسم هستند و با پسوند «مند» ترکیب شدهاند و به صورت «هنرمند» و «دانشمند» در آمدهاند و همینطور واژهی «سپاس» اسم است اما پسوند «مند» به روی هر اسم نمینشیند. حال با روشن شدن این موضوع، باید موافقان اصولی بودن واژهی «سپاسمند» پاسخ دهند که تملک بر «سپاس» چه مزیتی دارد؟
چراکه، ترکیب «سپاسمند» مفهوم «بهجا آوردن سپاس» را بیان نمیکند. یعنی: این ترکیب از حیث معنوی که از آن معنای «سپاسگزار» اراده گردد؛ بسیار مشکوک بهنظر میرسد.
«گزار» در سپاسگزار به معنای «بهجا آوردن» است اما «مند» در «سپاسمند» به معنای «دارنده» و «صاحب» است و از حیث مفهوم گمان نکنم، بهکارگیری این ترکیب بهجای اصطلاح «سپاسدار» جالب به نظر برسد، هر چند که شباهتهای ظاهری و معنوی در هر دو ترکیب به چشم میخورد. «دار» در «سپاسدار» به معنای «داشتن» نیست بلکه به معنای «بهجا آوردن و انجام دادن کاری» است. یعنی: «سپاسگزارم» یا «تشکر میکنم» و در پاسخ به کسانی که میگویند: «سپاسمندم» یعنی: «سپاسدارم» باید گفت: این عبارت، تعبیری ضعیف و غیرکارشناسانه است. چرا که علاوه بر عدم شناخت آنان از معنای مجازی «دار» و در نتیجه نامربوط بودن ترکیب «سپاسمند» هیچگونه نیازی به این نوع بیان بهچشم نمیخورد. یعنی: وقتی ترکیب مألوف «سپاسگزارم» را داریم، چرا از ترکیب نامانوس «سپاسمندم» سود جوئیم؟
در ترکیب «کارمند» و «ثروتمند» نیز همین قاعده حکمفرماست. شخصی دارای کار و ثروت که یک نوع وابستگی میان افراد «کارمند و ثروتمند» با خصوصیاتشان که همانا «کار و ثروت» است، برقرار میباشد. حال ممکن است، افرادی بگویند که با توجه به تعاریف شما از دائمی بودن خصوصیات، در اسمهایی که پسوند «مند» به رویشان مینشیند؛ ممکن است فرد ثروتمند و کارمند، ثروت و کارش را از دست دهد، بنابر این در اینجا ویژگیها در فرد ثروتمند و کارمند دائمی نیست.
در پاسخ میبایست گفت: (همینکه مانند: «سپاس گفتن» آنی و زودگذر نیست، کافی به نظر میرسد) چون به هر حال آن ویژگیها زودگذر نبوده و مدتی دوام داشته است.
♤
[[ فرهنگ فارسی معین
ارادت
خواست. (مصدر) و (اِسم) میل. قصد. در فارسی علاقهمندی. سرسپردگی مرید به مرشد. دوستی از روی اخلاص و بیریایی
*
فرهنگ عمید
ارادت
علاقه. محبت همراه با احترام.
[کاربرد قدیمی] خواست. قصد.
(از نظر تصوف) توجه بسیار سالک به پیر
*
فرهنگ فارسی معین
ارادتمند
(صفت. فاعل) آن که ارادت میورزد، مخلص
*
ارادتمند
فرهنگ فارسی عمید
دارای صمیمیت و دوستی بسیار.
عنوانی که شخص هنگام حرف زدن از خود برای اظهار تواضع به خود میدهد: ارادتمند: بسیار مشتاق شما هستم.]]
در ترکیب «ارادتمند» نیز نوعی خصوصیت مشاهده میشود. دارا بودن ارادت دائمی در درون یک شخص، دوستی بسیار که از ذات و خوی آدمی سرچشمه میگیرد و از ویژگیهای شخصیتی آدمی بهشمار میرود.
از نظر گروهی، از آنجا که میتوان هم از عبارت: «ارادت دارم» بهره برد و هم «ارادتمندم»، بنابر این میتوان «سپاسدارم» را «سپاسمندم» نیز گفت.
اول اینکه؛ «دارم» در «سپاسدارم» و «ارادتدارم» معنای «داشتن» چیزی را افاده نمیکند بلکه مجازی است و به معنای «انجام دادن» یا «بهجا آوردن»، بنابر این در اینجا «مند» معادل «داشتن» نیست و «سپاس» را نمیتوان همراه پسوند «مند» که نشانهی «دارندگی» است؛ آورد.
دوم اینکه؛
همانطور که در گذشتهتر گفته شد، «سپاس» اسمی است که حالت فعلیت دارد اما «ارادت» دارای معانی گوناگون است و با یکی از آن معانی، که حالت فعلیت ندارد، میتوان بر آن پسوند «مند» افزود.
سوم اینکه؛
اگر در استدلال فوق، ایرادی مشاهده شود؛ چارهای ندارم که بگویم: به نظر میرسد که ترکیب «ارادتمند» بهصورت واژهای مستقل، بدون توجه به ساختار دستوری ساخته و پرداخته شده است.
چرا که «ارادت»مندی در یکی از معانی خود، مفهوم «علاقمندی» را افاده میکند. بنابر این پسوند «مند» به معنای «دارا بودن» در ارادت نهفته است.
اگر ترکیب «ارادتمند» با تمام معانی موجود، غلط هم باشد که نیست، باید آنرا به علت کاربرد زیاد در دو قرن اخیر، درست دانست.
♤
«درد» را میتوان با پسوند «مند» درآمیخت و به «دردمند» بدل کرد اما پسوند «گزار» را نمیتوان با «درد» پیوند داد و «دردگزار» نامید.
و بر همین منوال عکس آن نیز چنین است: «سپاس» را میشود با پسوند «گزار» آورد و گفت: «سپاسگزار» ولی نمیتوان با پسوند «مند» ترکیب کرد و گفت: «سپاسمند»
البته به اعتقاد من کسی که به عارضهی سردرد موقت دچار است، نمیتواند، بگوید: دردمندم! چون درد در وجودش دائمی نیست اما کسی که در طول زندگی خود بهطور دائم از دردی رنج میبرد؛ دردمند است و میتواند دردمند بودن خود را اذعان کند.
پنجم اینکه، حتا اگر از حیث معنوی هم بدون ایراد باشد که نیست تا مورد استفادهی جمهور مردم قرار نگیرد و مردم به آن شناسنامه ندهند، استفاده از آن اشکال دارد و ...
*
دکتر معین «سپاسگزار» را «سپاسدار» معنا میکند. آیا منظور ایشان از کلمهی مرکبِ «سپاسدار» همان عبارت «دارای سپاس» است؟ خیر! منظورشان از «دارا بودن سپاس» اعلام مالکیت برای واژهی «سپاس» نیست بلکه «سپاسدار» را بهمعنای «تشکر کردن» آورده و «سپاسدارم» یعنی: «تشکر میکنم»
شاید هم توجیهکنندگان معاصر، ترکیب «سپاسمند» را از تعریف دکتر معین اخذ کرده و گمان کردهاند که «سپاسدار» بهمعنای «دارای سپاس بودن» است و برای نوآوری بر واژهی «سپاس» پسوند «مند» دارندگی افزودهاند تا بهاصطلاح از «سپاسمند» معنای «سپاسدار» یا «سپاسگزار» را اراده کنند؟
♤
فرهنگ فارسی معین
سپاسگزار
(صفت فاعلی) سپاسدار، شاکر
♧
بدیهی است، ذکر شاهدمثال از قدما نشانهی کاربرد آن در میان گذشتگان تلقی میشود.
و همچنین پرواضح است که زبان هر مرز و بوم در حال تکوین است و منظور اصلی من این است که ترکیب «سپاسمند» در عین بیربطی سابقهی کاربرد هم ندارد.
جان کلام اینکه؛
ترکیب «سپاسمندم» از لحاظ معنای لفظبهلفظ مفهومِ شفاف و روشنی ندارد و چنانچه اگر هم آن را بهمعنای «دارای سپاسم» و یا فقط «سپاس دارم» قلمداد کنیم، از لحاظ معنوی عبارتی ابتر به نظر میرسد.
به اعتقاد من «سپاسدار، اصطلاحی درست است و بهمعنای «تشکر کردن»
در اینباره «سپاسمند» نظر دوستان را جویا میشویم!
فضل الله نکولعل آزاد
*
دکتر نوید دانایی در خطاب به این حقیر میگوید:
"فعل" بودن واژهی «سپاس» شکل دستوری آن نیست.
یعنی: «سپاس» یک عمل است. دقیقا به همان معانی که شما از لغتنامهها نقل فرمودید.
مالکیت بر فعل فاقد مفهوم است. صاحب شکرم؟ شکر دارم؟ سپاس، عملی است برای ادای احساس و تشکر! بهجایآوردنی است. کما اینکه از مصدر «گزاردن» برای آن استفاده میشود. مانند: نماز، میتوانیم بگوییم نمازمندم؟ نماز دارم؟ مالکیت بر سپاس چه مفهومی دارد؟ «سپاس» فعل است! مالکیت بر فعل؟ صاحب تشکرم، تشکر مندم؟!
♤
این حقیر «لعل آزاد» در ادامهی کلام ایشان، بر مطلبم افزودم:
منظور من هم همین است. مالکیت بر واژهای که جنبهی فعلیت «نه بهشکل دستوری بلکه بهمعنای انجام دادن عملی» دارد؛ معنا ندارد. اگر این معنا «صاحب سپاسم» را بخواهیم با ایجاد «سپاسمند» از درون ترکیب آن استخراج کنیم؛ معنای مورد نظر گوینده را که میخواهد بگوید: تشکر میکنم، افاده نمیکند. «سپاسمندم» از این لحاظ که معنای «صاحب سپاسم» از آن اراده میشود، ترکیبی نامربوط است.
*
نظر چند تن ادیب، دکتر و کارشناس ارشد ادبیات فارسی را در این زمینه جویا میشویم:
(توضیح اینکه؛ به منظور ویرایش، در ارسالیهای برخی از دوستان، مجبور به اندکی تحریف شدم)
دکتر محمد پیمان در اینباره میگوید:
«مند» پسوندیست که معنی مالکیت و داشتن را افاده میکند. مثل: دردمند. سودمند. خردمند. دولتمند. زیانمند. برومند. زورمند. توانمند. ارادتمند. هوشمند. حاجتمند. مستمند. خواهشمند. اندیشمند.
همانطور که ملاحظه میفرمایید، هیچیک از این اسامی را نمیتوان با «گزار» بکار برد. (یعنی مثلا: دردگزار و ...)
یعنی باید عکس قضیه هم صادق باشد ولی امروز این ترکیبات مندرآوردی را بهکار میبرند. شاید از دیدگاه زبانشناسان که معتقد به تغییر دائمی زبان هستند بلامانع باشد.
*
دکتر نوید دانایی دربارهی ترکیب «سپاسمند» میگوید:
بیتردید این ترکیب هم مثل بسیاری از ترکیبهایی که توسط ادیبنماها (که از برکت شبکههای اجتماعی هر روز به تعدادشان افزوده میشود) فاقد توجیه علمی و ادبی است اما به همان دلیل که پیشتر عرض کردم، در حال گسترش است.
«سپاس» فعل است و در شرایطی [خاص] بر کسی فرض میشود و طبعا باید بهجای آورده شود. در حالیکه پسوند «مند» برای بیان مالکیت و برخورداری بهکار گرفته میشود. بهعنوان مثال؛ وقتی میگوییم: «علاقهمند» یعنی: «صاحب علاقه» اما «سپاسمند» بهمعنی «صاحب سپاس» فاقد معنی است.
بدیهی است که برای ادای سپاس از مصدر "گزاردن" بهمعنی "بهجایآوردن" استفاده میشود که البته آن هم در اغلب مواقع چندان درست بیان نمیشود.
یکی از موارد مشابه «سپاسمند» این است که برخی از بزرگواران در شروع برخورد به گمان خودشان به شکل ادیبانه میگویند: درودتان! بسیارخب درودمان چی؟ یعنی چه درودتان؟
به فرض محال که شکل تخفیف یافتهی «درودتان باد» باشد، اساسا یعنی چه که در قرن چهارده با دستور زبان قرن ششم حرف بزنیم و ترکیبی خلق و تازه فعلش را هم بیقرینه حذف کنیم!
در ضمن خود «باد» هم شکل دعایی از «بُوَد» است که امروزه متداول نیست.
افسوس که ادبیات متولی ندارد و درفشانی در این عرصه هیچگونه عواقبی برای درفشانان در پی ندارد!!!
*
مهدی شعبانی کارشناس ارشد ادبیات در اظهار نظری به تایید گفتار دکتر نوید دانایی میپردازد و ادامه میدهد:
باز در «درودتان» و «سپاستان» نوعی استدلال ادبی است و مایهای از کهنگرایی که جالب به نظر میآید اما در "سپاسمند" اشکالی وارد است که گفته شد. هر «مندی» [به معنای] «داشتن» نیست.
*
دکتر شهاب سبزواری دربارهی ترکیب «سپاسمندم» میگوید:
من این واژه را نارسا و از نظر معنا نادرست میدانم اما تصلب در نپذیرفتن چنین کلمات تازه متولد شدهای، زبان را دچار جمود و فرسایش میکند.
سپاس+ مند
از ترکیب یک اسم به اضافه یک پسوند ساخته شده، از این حیث هیچ اشکالی ندارد. یعنی: "مخالفت قیاس" در ساختش دیده نمیشود اما این صفت از نظر معنا و رسا بودنش اشکال دارد، زیرا در صفتهای درستی که با این پسوند ساخته شده، «مند» معنیِ (دارندگی) را میرساند اما در "سپاسمند" مفهوم (کنندگی) بر این کلمه، تحمیل شده لذا از این نظر، نارسا و نادرست است.
♤
نظر دکتر بهار روشن در مورد واژهی «سپاسمند» 👇👇
زبان پارسی زبانی پویا و ژیرا است و خاموشی ندارد و همواره در تکاپو هست و توانایی ساختن نو واژگان بسیاری دارد.
«مند» که صفت ملکی است، به روی تن (شخص) مینشیند و ما هنگامی که به آن «مند» میافزاییم، آن صفت ملکی را به «تن» دادهایم.
آری این پیوست (ترکیب) درست است.
سپاسمند از دو بخش درست شده است:
بخش اول سپاس بخش دوم مند
سپاس + مند = سپاسمند
سپاس به چم «ممنون و تشکر» پسوند «مند» که آخر آن افزوده شده به چم (معنی) آن میافزاید و آن را زیبا میکند.
(مند) به چم گذاشتن به آن افزوده شده است. «سپاسگذارم» و نشاندهندهی (ضمیر اول شخص مفرد است)
«من از شما سپاسمندم»
«مند» در واژهی «سپاسمند» به چم این است که من برای شما چیزی دارم و آن هم تشکر از کار شماست که برای من انجام دادهاید. من + د = مند و دارنده است.
*
مهدی شعبانی کارشناس ارشد ادبیات فارسی به مطالب دکتر بهار روشن معترض است و میگوید:
سپاس به معنی ممنون نیست به معنی منت است
منتمندم از ایشان
منت خدای را، یعنی: سپاس خدای را ...
پس سپاس اسم مفعول نیست که معنی ممنون بدهد.
ضمنا ایشان "سپاسگزار" را خلاف فرهنگستان و فرهنگ لغات با ذال نوشتهاند.
*
دکتر غلامرضا دهبد در اینباره میگوید:
دربارهی «سپاسمند» این واژه در زبان پهلوی به شکل «سپاساومند» بهکار رفته است و دوستان میدانند که پسوند «مند» مثلا در "دانشمند" و «اومند» مثلا در "تنومند" و "برومند" و نیز در "دانشومند" یک معنی دارد و در واقع یکی است.
در همان زبان پهلوی «سپاس داشتن» و «سپاس گفتن» نیز بهکار رفته است. پس «سپاسمند» از نظر ساختاری نادرست نیست و پیشینه هم دارد اما در برابر «سپاسگزار» و سپاسداشتن و سپاسگفتن، این واژه کمی غریب مینماید و بار عاطفی و ثانوی خاصی ندارد.
*
مهدی شعبانی کارشناس ارشد ادبیات فارسی در اینباره میگوید:
پسوند «مند»
«مند» و گاهی «ومند»
مانند: تنومند، برومند)
پسوند اتصّاف (صفتساز) و دارندگی است؛ مثال: آزمند، خردمند، هنرمند، ارجمند، حاجتمند، دانشمند، دردمند، دوستمند، سودمند، شرافتمند، علاقهمند، هنرمند، آرزومند، هوشمند، نیازمند، بهرهمند، سعادتمند، خطرمند، دولتمند، زورمند، پندمند، فرّهمند یا فرهمند، کِشتمند، مُستمند (مُست: غم و اندوه)
این مثالها را زندهیاد دکتر خسرو فرشیدورد ذیل «مند» در کتاب «فرهنگ پیشوندها و پسوندهای زبان فارسی»، نشر زوار آورده است. مثالهای دیگری هم ذیل «مند» در فرهنگهای لغت هست.
مقولهی واژگانی این ساختارْ صفت (و صفت جانشین اسم) است. این صفاتِ مشتق از ترکیب اسم + مند ساخته شدهاند.
در لغتنامهی دهخدا کلماتی هم هست که با «مند» مشتق شدهاند اما جزء نخستشان صفت است:
یارمند: یار و یاریمند (فرشیدورد، همان منبع، ۴۰۵ تا ۴۰۸):
اگر یارمند است چرخ بلند
بیاید بر این مرز پولادوند
(شاهنامهی فردوسی)
پیروزمند: صاحب پیروزی، پیروز، فاتح، کامروا، کامیاب (فرهنگ بزرگ سخن، زیر نظر حسن انوری):
به نوعی دلم گشت پیروزمند
که آنگونه دیوی درآمد به بند
(شرفنامهی نظامی)
[برخی نسخ: فیروزمند]
پیروزمند میتواند به قیاس «ظفرمند» ساخته شده باشد. منطقیتر این است که پیروزیمند باشد، همانطور که فرشیدورد هم برای یارگر معنی یار و یاریمند را آوردهاست.
در لغتنامهی دهخدا برای «پیروزمند»، معنی ظافر، باظفر، صاحب پیروزی و پیروز آمده است.
خندانمند (خندان):
گواژه که خندانْمندت کند
سرانجام با دوست جنگ افکند
(بوشکور بلخی، به نقل از دهخدا، ذیل خندانمند)
[گواژه: تمسخر]
شادمند (شاد، شادمان):
ای از تو در خلد برین، شادمند
سنجر شه نامور
وی از تو در باغ جنان شادخوار
از طغرل نامدار
ملکالشعراء بهار (مستزاد - ترکیببند)
برای شاهد این لغت، در فرهنگ سخن بیتی از عالمآرای نادری آوردهاند و بهجای نام سراینده، علامتِ (؟) گذاشتهاند:
تویی صاحب تاج و تخت بلند
شده ملک ایران، ز تو شادمند
(تاریخ عالمآرای نادری، مروی، جلد ۱، ص ۹۶)
در کتاب عالمآرای نادری اثر محمدکاظم مروی (وزیر وقت مرو)، تصحیح محمدامین ریاحی، نشر زوار، ۱۳۶۴: ۹۶، پیش از آوردن شعری که بیت بالا از آن است و در مدح نادر سروده شده، عبارت «لمؤلفه» آمده است که ظاهراً یعنی: نویسندهی کتاب، محمدکاظم مروی.
نکته:
اگر جزء نخست این ترکیبات، مختوم به «م» باشد، مند با نیمفاصله نوشته میشود نه پیوسته: نظاممند (دستور خط فارسی فرهنگستان، ۴۰).
در کتاب دستور خط فرهنگستان، واژههای ترکیبی (در این کتاب منظور از مرکب هم مرکب است هم مشتق) سفارش شده است:
کلمات مرکبی که از ترکیب با پیشوند ساخته میشود همیشه جدا نوشته میشود، مگر در مواردی که توضیحش در صفحات ۲۲ و ۲۳ دستور خط فرهنگستان آمده است و کلمات مرکبی که از ترکیب با پسوند ساخته میشود همیشه پیوسته نوشته میشود، مگر مواردی که در صفحات ۴۰ و ۴۱ توضیح داده شدهاست (دستور خط فرهنگستان، ص ۴۰)
با این حساب کلمات مختوم به ی + مند پیوسته نوشته میشوند، مانند؛ هستیمند اما به دلیل بلند شدن کلمه و با توجه به اینکه «در میانِ پسوندها، وار قاعدهمند نیست: بزرگوار، پریوار» (رک. ص ۴۰) و فرهنگستان توصیهای در اینباره ندارد لذا کلماتی مانند «هستیمند» با نگارش به صورت جدا (نیمفاصله) زیباتر به نظر میرسند.
پسوند «مند»
«سپاسمندم» یعنی: «دارای سپاسم، سپاسدارم» که من بهشخصه آنرا بهکار نمیبرم.
در تمام این مثالها میتوان عکسش را با پیشوند «بی» ساخت:
بینیاز، بیهنر، بیشرافت، بیخرد
آیا میتوان بیسپاس هم ساخت؟
من مخالفم!
اگر کسی «سپاسمند» را بهکار ببرد، میتواند اینها را هم بگوید:
«تشکرمندم»، «منتمندم» و «قدرمندم» از شما!
با توضیحات برخی دوستان که موافق «سپاسمندند» فکر نکنم، واژهای باشد که با «مند» جمع نشود. در این صورت هر پرسندهای پرسشمند و هر پاسخدهنده و پاسخگیرندهای پاسخمند است و ...
به نظرم خوب است این دوستان که [در نوشتارها و گفتارها] موافق [بهکارگیری ترکیب] «سپاسمندند» بفرمایند؛ کاربرد «مند» پس در چه صورت غلط است؟ اتصاف و دارندگی در این اسمها نوعی دوام دارد یا دستکم زمانمند است. سپاسگزار بودن لحظهای است نه همیشگی یا مزمن.
اگر «مند» را به معنی پسوند «داشتن» بگیریم، خیلی چیزها هم میتوان ساخت. خودکارمندم! یعنی خودکار دارم! باغمندم! باغ دارم، مرضمندم یعنی؛ الان مریضی دارم. پولمندم! [یعنی؛] پول دارم. درحالی که ثروتمند و مستمند بودن یعنی دائما یا غالبأ چنین صفاتی را داشتن.
*
علیرضا حیدری کارشناس ادبیات میگوید:
«مند» در اصل پسوند دارندگی است؛ مانند: هنرمند و سخاوتمند.
شاید دربارهی «سپاسمند» چندان دقیق به نظر نرسد؛ با این حال (از حیث ساختار دستوری) نادرست هم نیست. نظام پیشوند، پسوند و میانوند، امکان زیادی برای ترکیبسازی فراهم میکند.
الهام پیردرختی دانشجوی دکترای ادبیات فارسی در مورد ترکیب نامانوس «سپاسمند» میگوید:
گمان نمیکنم، صحیح باشد. چون مفهوم درستی را نمیرساند. متاسفانه جدیدا واژگانی در گفتارها و نوشتارها استفاده میشود که مشخص نیست به چه منظور و چرا رایج میشوند. در هر حال درست نیست!
*
بابک چترایی در این زمینه میگوید:
از دو منظر میتوان به کلمهی «سپاسمند» نگاه کرد.
اول جنبهی زبانشناسی و دوم زیباییشناسی «جمال شناسیک»
از دیدگاه نخست واژهی سپاس قابل ترکیب با پسوند مند نیست. چرا که «مند» پسوند تملیکی است و در معنا با سپاس قابل ترکیب نیست!
پسوند «گزار» معنای بهجا آوردن یا ادا کردن دارد و به طبع در ترکیب با سپاس معنای درستتری از آن استخراج میشود.
از دیدگاه دوم، ترکیب سپاس با پسوند مند نوعی عدول از ریخت معیار واژه محسوب میشود و بهواسطهی این قاعده گاهی تأویلی در معنا ایجاد میشود که ممکن است در نظر برخی فارسیزبانها خوش بنشیند.
اما قدر مسلم این است که چنین ترکیبی از نظر زبانی و ادبیاتی خطاست.
*
مریم راد کارشناس ادبیات فارسی دربارهی ترکیب «سپاسمند» میگوید:
ساخت واژههای نو بر اساس واژههای یک ریشه یا عبارت و با یاری قواعد معینی در زبان پذیرفته میشود. یکی از رایجترین آنها در (word making) پیوستن "بن واژه" با " پسوند و پیشوند"
همراه کردن چندین واژه جهت ساخت واژهای مرکب،
تغییرات ساخت و ایجاد ناهنجاریهای واژگانی و گذر کردن یک واژه از جنبهی بیان به جنبهی دیگر، استفاده از قاعدهی لغوی معنایی جهت ساخت واژگانی با معنای مجازی میباشد.
ناگفته نماند که فرایند واژهسازی به زایایی زبان بازمیگردد. درواقع واژهسازی هم میتواند، بهصورت خودآگاه و هم ناخوداگاه اتفاق بیوفتد.
در خصوص کلمهی "سپاسمند" همانطور که کاملا مشخص است، از ترکیب دو واژهی «سپاس» به معنای تشکر و قدردانی و ترکیب یک واژه و پسوند «مند» که از زبان پهلوی گرفته شده [لازم به ذکر است که پیشوندها و پسوندها واژکهایی هستند که در اول و یا آخر واژه میآیند و مفهوم جدیدی را به آنها میبخشند و در برخی موارد طبقهبندی دستوری را تغییر میدهند. به لحاظ بررسی تاریخی این پیشوند {در زبان پهلوی بهجای «مند» از «امند» و یا «اومند» استفاده کردهاند که در تطور زبان فارسی به «مند» تبدیل شده. یعنی "و" ساکن که حرف پیش از الف بوده، افتاده و فقط «مند» باقی مانده است. این پسوند به معنی دارنده و صاحب}
بنابراین در تحلیل معنایی واژهی «سپاسمند» در صورت پذیرفتن ضمایر بهمعنای دارندهی سپاس و کسی که از او تشکر و قدردانی شده یا کسی که تشکر و قدردانی میکند، میباشد.
اما در بررسی نحوی، مطلب قدری پیچیدهتر است. به لحاظ نحوی تمام ترکیباتی که با پساوند "مند" ساخته میشوند، بدون استثنا با صفت مشترک هستند، [البته] اگر کلمهی مذکور را با توجه به تعاریف داده شده، جزء صفتهای فاعلی مرکب مرخم در نظر بگیریم. زیرا در دستور ادبیات فارسی صفت مرکب، صفتی است که از ترکیب دستکم دو واژه ساخته شده باشد که خود به سه صورت کلی هستهدار، بیهسته و متوازن تشکیل شده است.
صفت مرکب هستهدار دو ویژگی مهم دارد.
الف) یکی از آنها صفت است. این صفتها را هستهی نحوی ترکیب میدانیم و مقولهی کل ترکیب از آنها گرفته شده!
ب) معنای کل آن در شمول یکی از واژههای سازندهاش قرار دارد. یعنی؛ (هستهی معنایی) اسم هستند و تعیین کنندهی معنای صفت و هسته را وابسته میسازند. مثل "سپاسمند" که البته جزء دیگری هم در آنها وجود دارد که مقولهی نحوی خود را به کل ترکیب، تحمیل میکند و معنایش بهوسیلهی جز دیگری محدود میشود.
بنابراین ساختار معنایی صفتهای فاعلی مرکب مرخم از رابطهی هستهی وابسته برقرار است. این رابطهی کلی است و همهی صفتهای دیگر مرکز هستهدار را شامل میشود ولی با تحلیل معنایی صفتهای فاعلی مرکب مرخم درمییابیم که در روابط آنها از میان اجزای دیگری ساخته میشود.
ترکیبهایی که جزء اولشان اسم است، (همانطور که میدانید برخی صفتها میتوانند، متمم بگیرند، متمم صفت به صورت یک اسم یا یک گروه اسمی است که به کمک حرف اضافه یا کسرهی اضافه به آن وابسته شده!
اگر بخواهیم صفت فاعلی مرکب مرخم را تحلیل معنایی کنیم، درمییابیم که آنها نیز دو نوع متمم دارند.
الف) ترکیبهایی که جز اسمی آنها متمم اضافی جز صفتی است که عمدتا این ترکیبها صفت مرخم از فعل متعدی مشتق شده و در زبان عامل ایجاد یک الگوی بسیار زایاست.
ب) ترکیباتی که جزء اسمی انها متمم حرف اضافهای جزء صفتی است که از فعل لازم مشتق شده و این ترکیبات در زبان چندان زایا نیستند.
بنابر این، ساخت واژهی "سپاسمند" کاملا صحیح میباشد و متناسب با قاعدههای دستوری زبان فارسی و جزء ترکیبات زایا در زبان و ادبیات فارسی است.
*
دکتر مسعود جعفرزاده دربارهی ترکیب نامانوس «سپاسمندم» میگوید:
از نگاه این شاگرد کوچک، واژهی «سپاسمند» نادرست است. زیرا «مند» پسوند دارا بودن یک ویژگی یا صفت است و «سپاس» نه ویژگی است نه صفت ویژه!
وقتی میگوییم: «دانشمند» یعنی کسی که دارای دانش است و این دانش جزء خصوصیات او شده است، یا «هنرمند» و حتی در مورد «هوشمند» دارا بودن هوش زیاد در یک شخص، یک ویژگی فردی است.
«گزار» پسوند مناسبی برای «سپاس» است که نشاندهندهی بجا آورندهی شکر کسی است اما اگر «سپاسمند» بگوئیم؛ این میشود، ویژگی آن شخص، یعنی: حتی اگر به او دشنام هم بدهیم، باز دارای سپاس خواهد بود. به او خوبی کنیم، دارای سپاس خواهد بود و اگر کتکش هم بزنیم، باز دارای سپاس خواهد بود و این ابدا ممکن نیست.
«گزاردن سپاس» یعنی؛ بهجا آوردن تشکر و قدردانی و حالتی گذرا است. اگر قرار باشد، اختصار منظور گوینده باشد؛ کافی است به تنهایی واژهی «سپاس» را بهکارگیرد!
*
عزیز صفوی کارشناس ادبیات فارسی در اینباره میگوید:
«سپاسمند» اخیرا خواسته یا ناخواسته شیوع پیدا کرده است. احتمالا گرتهبرداری از thanks انگلیسی شده و بهنظر من کاربرد مناسبی نیست. چون «سپاس» معمولا با بن فعلی «گزاردن» به معنی «بجاآوردن» ترکیب میشود. یعنی: «سپاسگزارم»
دلیل آن را در معنای پسوند "مند" باید جستجو کرد. «مند» به معنی: «داشتن و برخورداری» است. پس اگر در جواب کسی بگوییم: «سپاسمندم» یعنی برخوردار از سپاس هستم و معنی مورد نظر را که تشکرکردن است، نمیرساند. برخوردار از سپاسم، جواب معقولانهای نیست! بلکه بیربط، پرت و بیمعناست!
*
خانم افسانه تاجیک در مورد ترکیب «سپاسمند» میگوید: در رابطه با دو کلمهی "سپاسگزار" و "سپاسمند" اول لازم میبینم، به تعریف هرکدام و پسوندهای الحاقی به این دو کلمه اشاره کنم:
«مند» (پسوند) یعنی؛ خداوند، با کلمهی دیگر ترکیب میشود و تنها استفاده نشده، چون مستمند و دردمند و روزیمند و آزمند و آهمند. (فرهنگ رشیدی) بهمعنی صاحب و خداوند باشد و بیشتر در آخر کلمات آید، همچون دولتمند؛ یعنی صاحب دولت و ارجمند؛ یعنی صاحب و خداوند قدر و قیمت و حاجتمند و قدرتمند هم به معنی صاحب قدرت و دردمند؛ یعنی "دارای درد" و "خردمند" یعنی؛ "دارای خرد و عقل"
«گزاردن» نيز دارای دو معنی کلّی است: “گزاردن” بهمعنای بهجا آوردن، ادا کردن، انجام دادن. مانند: نمازگزاردن؛ يعنی “ادا کردن نماز” يا وامگزاردن، يعنی “ادا کردن وام” بنابراين “وامگزار” درست است نه “وامگذار” به همين ترتيب بايد نوشت: حجگزار، خراجگزار، سپاسگزار، شکرگزار،
با توجه به توضیحات بالا دوستان باید بتوانند، تشخیص بدهند، فردی که میخواهد از دیگری تشکر کند، آیا باید کلمهی "سپاسگزاری" یعنی "اداکردن سپاس و تشکر" را بهکار ببرد یا بگوید: «سپاسمندم» یعنی؛ من صاحب سپاسم؟
ذکر این نکته لازم است که بعضی کلمات و ترکیبات در زبان فاخر فارسی رایج شده که اصطلاحا ظاهری زیباتر و جدیدتر از همتای خود دارند و اشخاص برای نشان دادن سطح ادبی بالای خود زیاد استفاده میکنند. از این موارد در نامههای اداری فراوان دیده میشود.
*
دکتر علیرضا فولادی دربارهی ترکیب «سپاسمند» میگوید:
ترکیب «سپاسمند» ترکیبی اشتباه است.
پسوند «مند» پسوند دارندگی از نوع شغل یا از این قبیل است.
بنابراین ترکیب «سپاسمند» نمیتواند، مانند کارمند عمل کند.
تارا کسرایی دربارهی ترکیب «سپاسمند» میگوید:
همانطور که اشاره شده است؛ پسوند صفتساز «مند» در کنار واژهی «سپاس» نه فقط بهدلیل ایجاد بار معنایی نادرست است بلکه به دلیل اینکه معنای «دارا بودن» از آن برمیخیزد؛ پسوند مناسبی نیست.
متاسفانه در بعد واژهسازی این روزها الگوهای نامناسبی به چشم میخورند و گاه راه افراط و تفریط در پیش گرفته میشود.
ای کاش مسائل و مشکلات زبان مطمح نظر قرار میگرفت و به واژهسازیهای مورد نیاز اقدام میشد.
*
حسین مهر آذین کارشناس ادبیات در این خصوص میگوید:
کلماتی مثل: نیرو، توان، فراز، زور، باور، همه اسم هستند و با [پسوند] «مند» به معنای «دارندگی» میباشند.
وقثی با پسوند «مند» ترکیب میشوند، معنای روشن و قابل قبولی دارند اما «سپاس» به معنای «تشکر» است و از نظر دستوری حاصل مصدر است و با پسوند «مند» ترکیب نمیشود و معنای روشنی ندارد.
*
سیما اسعدی در مورد ترکیب «سپاسمند» میگوید:
این عبارت نوظهور، بسیار روانم را میآزارد. آنچه مسلم است و همهی عزیزان فرمودند، این پسوند معنای «دارا بودن و صاحب چیزی بودن» را میدهد.
از آنجا که دامنهی کلماتی که این پسوند را پذیرفتهاند و در عرف و تعامل عامه بهتدریج جاافتادهاند، وسیع است، تصور میکنم کسانی بر آن شدهاند که نوآوری کنند و ترکیبی بسازند که اگر چه شاید در بررسیهای فنی پیشرفته، نهایتاً به این نتیجه برسیم که غلط هم نیست (چون گویندهی این کلمه [ی مرکب] ممکن است بگوید، «مند» معنای «دارندگی» میدهد، پس یعنی؛ "سپاسدارم" اما دو نتیجه را برای این نسل حاصل میکند، یعنی؛ نسلی که از سر راحتطلبی، سلام را «س» مینویسند و تمام کلماتی را که باید با «واو» [معدوله] نوشته شوند، مثل: "خواب" یا "خواهر" که "خاب" و "خاهر" مینویسند و نیز از آنجا که شنونده باید عاقل باشد، با نوشتن هر عبارت و کلمهی جدید خودساختهای به هدفشان میرسند، یعنی؛ خواننده به هر شکل، معنایی را که اراده کرده است؛ درک میکند و در عین همهی احوال، نوآوری هم شده است.
به نظر من وضعیت رسمالخطمان، مثل وضعیت تمام وجوه زندگیمان در این مقطع تاریخی، به شدت دستخوش آسیب شده است.
در این مورد فکر میکنم، اگر سعیمان برای رفع اشتباه و اصلاح دیگران، بهجایی نمیرسد، همینقدر هم خوب است که خودمان از عبارات «سپاسمند و ممنون دار» و «خواهشا و تلفنا» و ... که بعضیشان علیرغم شیوع به طرز فجیعی غلط هستند؛ استفاده نکنیم!
تصورم این است که فضای مجازی محمل رشد هر بدعتی است و بهشدت هم فراگیر!
من فکر نمیکنم، در پس این عبارت، اندیشهای از این نوع که جنابعالی (این نگارنده) میفرمایید نهفته باشد. یحتمل روزی کسی خواسته خیلی نوآورانه عبارتی بهکار ببرد و لفظ قلم صحبت کند و این واژهی نوظهور، زاده شده است.
البته شاید بنده اشتباه کنم اما فکر نمیکنم خاستگاه خیلی عالمانهای داشته باشد. عطف به اتفاقات دنیای مجازی!
*
دکتر نوید دانایی نوشتهی سیما اسعدی را مورد تایید قرار میدهد و قویا موافقت خود را با آن اعلام میکند!
*
بانو اهورا در اینباره میگوید:
این ترکیب اساسا غلط و نادرست است.
دوستان باید استحضار داشته باشند که "مند" در ادبیات فارسی پسوندی نیست که بتواند، حالت فعلی یا اسنادی بهخود بگیرد.
به ترکیبات زیر دقت فرمایید👇
«هنرمند. قدرتمند. تنومند. توانمند. سعادتمند» همهی اینها جزء اولشان اسم است و پسوند «مند» دارند اما هیچکدام هماسلوب با کلمهی «سپاس» نیستند!
●
مطلب فوق را هم جناب مختار فیاض نوشتهاند 👆👆
☆
بانویی با نام سمیرا در ستون نظرها برای این حقیر یادداشتی فرستادهاند که عینا از نظر گرامی شما میگذرد:
کلمهی "سپاسمند" اشتباه نیست، این کلمه در فرهنگ زبان پهلوی موجود است و معنی آن grateful ذکر شده که به معنی "قدردان" است. چگونه کلمهای که در زبان پهلوی که مادر زبان فارسی امروزی میباشد، موجود بوده، میتواند اشتباه باشد؟
پاسخ:
درود بر بانو سمیرای گرامی
چنانچه در فرهنگهای موجود، مانند؛ دهخدا، معین، عمید و ... به تکاپو بپردازید، میبینید که در آنها ترکیبی بهنام (سپاسمند) وجود ندارد، در حالیکه ترکیبهای (آرزومند، علاقمند و ...) موجود است اما در فرهنگ پهلوی "سپاس اومند" را یافتم، البته ترجمهی مطالب دیوید مکنزی! (شاید امروزه بهکارگیری آن درست نباشد و به این دلیل از کاربرد افتاده که معنای لفظبهلفظ روشنی ندارد) البته معنای "قدردان" یا grateful را در آن نیافتم ولی "سپاسمند" را میتوان اینگونه تعبیر کرد؛ (سپاسی برای شما دارم) توضیح اینکه این فرهنگ نوشتهی دیوید نیل مکنزی David Neil MacKenzie پژوهشگر نامی در زبانهای ایرانی است.
با تشکر از شما بزرگوار که ما را راهنمایی کردید!
فرهنگ پهلوی واژهی spasomand 👆👆
فضلالله نکولعلآزاد
فردیس کرج ۱۳۹۸/۳/۸
www.lalazad.blogfa.com
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
Www.f-lalazad.blogfa.com
Www.faznekooazad.blogfa.com
Www.nazarhayeadabi.blogfa.com