هر چه دادم به او حلالش باد

غیر از آن دل که مفت بخشیدم

دل من کودکی سبکسر بود

خود ندانم چگونه رامش کرد

او که میگفت دوستت دارم

پس چرا زهر غم به جامش کرد

عاشقانه های فروغ فرخزاد

آری آغاز دوست داشتن است

گر چه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیاندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

*

می روم خسته و افسرده و زار

سوی منزلگه ویرانه ی خویش

به خدا می برم از شهر شما

دل شوریده و دیوانه ی خویش

*

نه امیدی که بر آن خوش کنم دل

نه پیغامی نه پیک آشنایی

نه در چشمی نگاه فتنه سازی

نه آهنگ پر از موج صدایی

ز شهر نور و عشق و درد و ظلمت

سحر گاهی زنی دامن کشان رفت

پریشان مرغ ره گم کرده ای بود

که زار و خسته سوی آشیان رفت

*

شاید این را شنیده ای که زنان

در دل «آری» و «نه» به لب دارند

ضعف خود را عیان نمی سازند

رازدار و خموش و مکارند

آه، من هم زنم، زنی که دلش

در هوای تو می زند پر و بال

دوستت دارم ای خیال لطیف

دوستت دارم ای امید محال

*

اگر بسویت این چنین دویده ام

به عشق عاشقم نه بر وصال تو

به ظلمت شبان بی فروغ من

خیال عشق خوشتر از خیال تو

کنون که در کنار او نشسته ای

تو و شراب و دولت وصال او

گذشته رفت و آن فسانه کهنه شد

تن تو ماند و عشق بی زوال او

*

آسمان همچو صفحه ی دل من

روشن از جلوه های مهتابست

امشب از خواب خوش گریزانم

که خیال تو خوشتر از خوابست

*

ای مرا با شور شعر آمیخته

اینهمه آتش به شعرم ریخته

چون تب عشقم چنین افروختی

لاجرم شعرم به آتش سوختی

*

کاش ما آن دو پرستو بودیم

که همه عمر سفر می کردیم

از بهاری به بهار دیگر

*

کسی مرا به آفتاب

معرفی نخواهد کرد

کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد

پرواز را بخاطر بسپار

پرنده مردنی ست

*

کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم

برگهای آرزوهایم ، یکایک زرد می شد

آفتاب دیدگانم سرد می شد

آسمان سینه ام پر درد می شد

ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ می زد

اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد

وه … چه زیبا بود، اگر پاییز بودم

وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم

شاعری در چشم من میخواند …

شعری آسمانی

در کنارم قلب عاشق شعله می زد،

در شرار آتش دردی نهانی

نغمه ی من

همچو آواری نسیم پر شکسته

عطر غم می ریخت بر دلهای خسته

پیش رویم

چهره ی تلخ زمستان جوانی

پشت سر :

آشوب تابستان عشقی ناگهانی

سینه ام

منزلگه اندوه و درد و بد گمانی

کاش چون پاییز بودم

 

شاعر : فروغ فرخزاد

Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷ |