اوزان کم‌ کاربرد
پیشینهٔ اوزان کم‌کاربرد در شعر فارسی
این مقاله با تکیه بر بیدل

نبی هادی در صفحهٔ ۱۴۸ کتاب «عبدالقادر بیدل دهلوی»، ترجمهٔ توقیق سبحانی، نشر قطره (۱۳۷۶) وزن «متفاعلن چهار بار» را که به «فعلن فعل» و «فعلات فع» هم قابل تقطیع است و نیز وزن «مفاعلاتن چهار بار» را که به «فعول فع‌لن» و «مفاعلن فع» هم تقطیع می‌شود، کشف بیدل می‌داند (رک. موسیقی غزل‌های بیدل، دکتر مهدی کمالی، نشر مرکز دانشگاهی، ۱۳۹۵: ۴).

وقتی از «کشف»، «ابتکار»، «ابداع» و «اختراع» در اوزان متفق‌الارکان (مکرر) شعر فارسی، سخن به میان می‌آید دیگر مربع، مسدس یا مثمن بودن وزن اهمیت ندارد. با توجه به این نکته، با ذکر شواهدی به نقد ادعای نبی هادی می‌پردازیم:

وزن «متفاعلن چهار بار» که در ۵۶ غزل بیدل به کار رفته، نهمین وزن دیوان بیدل [چاپ کابل] است و این استفاده از اوزان کم‌کاربرد ویژگی سبکی بیدل است اما این اوزان (و هیچ وزنی) کشف یا اختراع بیدل نیست و پیش از او مشاهده می‌شوند:

۱. متفاعلن:
هله ای کیا نفسی بیا
در عیش را سر ره گشا
(کلیات شمس تبریزی [دیوان مولوی]، تصحیح بدیع‌الزمان فروزان‌فر، چاپ نوزدهم، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۵، غزل ۲۳۸، ص ۱۳۷). غزل مولوی بر وزن «متفاعلن دو بار» و هفت بیت است.

به نشاط باده چو صبح‌دم سوی بوستان گذری کنی
به سر تو کاین دل خسته را به نسیم خود خبری کنی
(دیوان اوحدی مراغه‌ای، تصحیح سعید نفیسی، نشر امیرکبیر، ۱۳۴۰، غزل ۸۴۱، ص ۴۱۰). غزل بر وزن «متفاعلن چهار بار» و نه بیت است.

به صنوبر قد دل‌کشش اگر ای صبا گذری کنی
ز هوای جان حزین من، دل خسته را خبری کنی
(دیوان سلمان ساوجی، تصحیح ابوالقاسم حالت، نشر ما، ۱۳۷۱، غزل ۴۰۵، ص ۴۹۰). غزل شش بیت دارد.

نفَحاتُ وَصلِک اَوقَدَت جَمَراتُ شَوقِک فِی‌الحَشا
ز غمت به سینه کم‌‌آتشی ‌که ‌نزد ‌زبانه ‌کماتشا
[نفحات وصال تو جرقه‌های شوقت را شعله‌ور کرد (خبر وصالت مشتاق‌ترم کرد)، از غمت آتش کمی که به سینه‌ام نزد! همان‌گونه که خواستی]
(دیوان [گزیدهٔ] جامی، تصحیح حسین محمودی [پژمان]، نشر مؤلف، [بی‌تاریخ]، نشر علمی، ۱۳۱۷، ص بیست‌وهشتم). غزل جامی هفت بیت دارد و این بیتش مشهور است:
ز کمند [شکنج؟] زلف تو هر شکن گرهی فکنده [فتاده؟] به کار من
به [ز؟] گره‌گشایی زلف خود که ز کار من گرهی گشا
مصراع دوم غزل در تصحیح دیگر:
... به سینهٔ آتشی (جلد دوم دیوان‌ جامی [واسطة‌العقد و خاتمة‌الحیاة]، تصحیح اعلاخان افصح‌زاد، میراث مکتوب، ۱۳۷۸، غزل ۵، ص ۷۵).

بت گل‌عذار اگر از رهِ کرمی به ما گذری کنی
چه شود به جانب ما اگر به کرشمه‌ای نظری کنی
(ابن‌حسام خوسفی، گنجور، غ ۱۶۸) هفت بیت.

این وزن را محتشم، مشتاق و هاتف هم به کار برده‌اند.

در چاپ کابل دیوان بیدل، این وزنِ ۵۶ غزل است. لینک برخی غزل‌ها:


نمونه:

ستم ‌است اگر هوست‌ کشد که به ‌سیر سرو و سمن درآ
تو ز غنچه‌ کم ندمیده‌ای‌، در دل‌ گشا، به چمن درآ
بیدل

همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمار ما
چه قیامتی ‌که نمی‌رسی ز کنار ما به ‌کنار ما
بیدل

۲. مفاعلاتن:
وزن «مفاعلاتن» هم پیش از بیدل به کار رفته است:
کمالی در صفحه ۱۳۵، وزن «مفاعلاتن» را با ۲۴ بار کاربرد، پانزدهمین وزن دیوان بیدل [چاپ کابل] شمرده است (همان: ۱۳۵) و در صفحهٔ ۱۴۳ نوشته است که جزء اوزان رایج نبوده است.
در ادامه، شواهدی ذکر می‌کنیم که نشان می‌دهند این وزن هم کشف بیدل نیست:

گل بهاری بت تتاری
نبیذ داری چرا نیاری؟
نبیذ روشن چو ابر بهمن
به نزد گلشن چرا نیاری؟
(رودکی، تصحیح جعفر شعار، نشر قطره، چاپ سوم، ۱۳۸۲، ص ۶۳) از این قطعهٔ رودکی همین دو بیت رسیده و یادآور قالب قدیمی مسمط چهارخانه است که به‌ندرت، مثلاً در کار مولوی و سعدی دیده می‌شود.
ای شاهد هر مجلسی و آرام جان هر کسی
گر دوستان داری بسی، ما نیز هم بد نیستیم
(سعدی)
بی‌همگان به‌سر شود، بی‌تو به‌سر نمی‌شود
(مولوی)

چو چشم مست تو مَی‌پرستم
چو دُرج لعل تو نیست هستم
(خواجوی کرمانی، تصحیح احمد سهیلی خوانساری، نشر پاژنگ، ۱۳۶۹، غزل ۲۷۰، ص ۳۰۴) غزل هفت بیت بر وزن «مفاعلاتن دو بار» است.

اَحِنُّ شوقاً الی دیارٍ لَقِیتُ فیها جمالَ سلمیٰ
که می‌رساند از آن نواحی نوید لطفی به جانب ما
(جامی، تصحیح ح. پژمان: ص ۱ و جلد یکم دیوان، فاتحة‌الشباب، تصحیح اعلاخان افصح‌زاد، غزل ۱۱، ص ۱۹۰) غزل دارای هشت بیت است.

در چاپ کابل دیوان بیدل، این وزنِ ۲۴ غزل است. لینک برخی غزل‌ها:

نمونه:

تمامْ شوقیم، لیک غافل‌ْ که دل به راهِ ‌که می‌خرامد
جگر به داغِ ‌که می‌نشیند، نفس به آه‌ِ که می‌خرامد
بیدل

اگر به ‌گلشن ز ناز گردد قد بلند تو جلوه‌فرما
ز پیکر سرو، موجِ خجلت ‌شود نمایان چو می ز مینا
بیدل

پیشینۀ اوزان کم‌کاربرد در شعر فارسی
این مقاله با تکیه بر بیدل بیشتر به پیشینهٔ اوزان متفاعلن و مفاعلاتن پرداختیم.

۳. فعلن
وزن «فعلن هشت بار» [یا متفاعلتن چهار بار] با چهار مرتبه کاربرد، بیست‌وهشتمین وزن دیوان بیدل [چاپ کابل] است (دکتر مهدی کمالی، موسیقی غزل‌های بیدل، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۵: ۱۳۵).

شیخ بهایی در مثنوی کوتاهی این وزن را پیش از بیدل به کار برده‌است؛ مثنوی کوتاه «شیر و شکر» هفت بخش دارد (نکته: بدیهی است با اِعمال اختیار تسکین، فعلن به فع‌لن قابل تبدیل است) ابیاتی از بخش اول این مثنوی:

ای مرکزِ دایرۀ امکان
وی زبدۀ عالم کون و مکان

تو شاه جواهر ناسوتی
خورشید مظاهر لاهوتی

تا کی ز علایق جسمانی
در چاه طبیعت تن مانی؟

تا چند به تربیتِ بدنی
قانع به خزف ز دُرِ عدنی؟

صد ملک ز بهر تو چشم‌به‌راه
یوسف مصری به‌در‌آی از چاه

تا والی مصرِ وجود شوی
سلطان سریر شهود شوی

در روز الست، بلیٰ گفتی
امروز، به بستر لا خفتی

تا کی ز معارف عقلی دور
به زخارف عالم حس، مغرور؟

از موطن اصل، نیاری یاد
پیوسته، به لهو و لعب دل‌شاد

نه اشکِ روان، نه رخِ زردی
_ الله الله _ تو چه بی‌دردی!

یک دم، به خود آی و ببین چه کسی
‌به چه دل بستی، به که هم‌نفسی؟!

«شیر و شکر، شیخ بهایی» (سایت گنجور)

ردّ پای این وزن در شعر مشتاق اصفهانی، دکتر حمیدی و مهرداد اوستا هم دیده می‌شود. گفتنی است در مواقعی که شاهد شعری از شاعران، موجود است، از ارجاع به ساخته‌های معمولاَ بی‌نمک عروضیان می‌پرهیزیم. مثلاً بسیاری از اوزانی که سیمین بهبهانی با عنوان «اوزان تازه» از آن‌ها یاد کرده‌است، قبلاً در کتاب‌های عروضی، شواهد شعری در حد یک بیت دارند که غالباً ساختۀ عروضیان است و مورد توجه شعرای قدیم نبوده‌است (به پیشینۀ اوزان سیمین هم خواهیم پرداخت).

مطلع اشعار بیدل بر وزن «فعلن هشت بار» یا «متفاعلتن چهار بار»:

نی‌ام آن‌که به‌جرئت وصف لبت رسَدَم خم و پیچِ عنانِ ادب
ز تاًملِ موجِ گهر، زده‌ام درِ حُسنِ ادا به زبانِ ادب
بیدل

میِ جام قناعت اگر بِچشی، المی ز جنونِ هوس نکشی
چه کم است عروجِ دماغ غنا که خمارِ توقعِ کس نکشی؟
بیدل

می و نغمه مسلم حوصله‌ای که قدح‌کش گردش سر نشود
بحل است سبکسری آن‌قدَرت که دماغ جنون‌زده ‌تر نشود
بیدل

چه بوَد سر و کار غلط‌سبقان درِ علم و عمل به‌فسانه زدن
ز غرور دلایل بی‌خردی همه تیر خطا به نشانه زدن
بیدل

این چهار غزل در لینک زیر در دسترس است، البته منبع ما نسخه‌خطی دیوان بیدل موجود در کتابخانهٔ رضا رامپور [هند] است. (نکته: آمار اوزان بیدل در سایت گنجور ناقص و نادقیق است؛ مثلاً یکی از غزل‌های لینک زیر اشتباهاً در آن فهرست است و وزنش چیز دیگری است)

پیشینۀ اوزان کم‌کاربرد در شعر فارسی
این مقاله با تکیه بر بیدل

۴. مفتعلاتن چهار بار (مفتعلن‌فع چهار بار یا فاعلُ فاعلْ [= فع‌لن] چهار بار)
این وزن با یک‌بار کاربرد، سی‌ودومین و آخِرین وزن دیوان بیدل [چاپ کابل] است (مهدی کمالی، موسیقی غزل‌های بیدل، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۵: ۱۳۷).
همان‌طور که در مقاله‌های قبلی گفتیم، هیچ‌یک از سی‌ودو وزن بیدل تازه نیست هرچند برخی‌شان بسیار کم‌کاربرد بوده‌اند. کاربرد این وزن هم پیش از بیدل مشاهده می‌شود:

آینه‌ام من آینه‌ام من تا که بدیدم روی چو ماهش
چشم جهانم چشم جهانم تا که بدیدم چشم سیاهش
(کلیات شمس تبریزی [دیوان مولوی]، تصحیح بدیع‌الزمان فروزان‌فر، چاپ نوزدهم، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۵، غزل ۱۲۶۹، ص ۴۹۵). غزل مولوی بر وزن «مفتعلاتن چهار بار» و هفت بیت است.

و نیز غزل شش‌بیتیِ زیر:
دوش همه شب، دوش همه شب گشتم من بر بامِ حبیبی
اختر و گردون، اختر و گردون برده ز زهره، جامِ حبیبی (همان، غزل ۳۰۰۸، ص ۱۱۱۲). های مختفی همه را باید اشباع کرد: به قدر «هم ِ ِ شب».

آتشم، آهم، ز آتش رویت، سیل سرشکم بی مَهِ رویت
این ز درون زد شعله به گردون، وآن ز برون شد تا به ثریا
(دیوان محتشم کاشانی، به کوشش محمدعلی گرگانی، نشر کتابخانۀ سنایی، ۱۳۷۰، ص ۳۲۴). این اولین غزل دیوان محتشم است و هشت بیت دارد. از ابیات دیگر این غزل پیداست که شاعر آن را دوری گرفته است. بیت مطلع:
زلف و قدت راست، ای بیت سرکش، چشم و رخت راست ای گل رعنا
سنبل و شمشاد هندو و چاکر، نرگس و لاله بنده و لالا
«ت» و «د» در راست و شمشاد نشانگر دوری بودن وزن این بیت است یعنی شاعر هر مصراع را هشت بار مفتعلن‌فع گرفته است.

نوش لبانت مایهٔ جانم، خال سیاهت نافه و عنبر
چین جبینت موجهٔ کوثر، طره و خطت سنبل و کافر
(تک‌بیت از میرزاخان ابن فخرالدین محمد [قرن ۱۱]، تحفة‌الهند، ص ۱۷۳، به نقل از کمالی، همان: ۱۷۴).

وزن مفتعلاتن در شعری پنج بیتی از شاعر معاصر زنده‌یاد مُذنِب آباده‌ای هم مشاهده می‌شود: مصراع اول چنین است:
ساقی دوران از سر پیمان داده به مستان ساغر صهبا... (دیوان، نشر فرهنگ آباده، ص ۳۲۴).

و اما در شعر بیدل:
غزل بیدل بر وزن مفتعلاتن است یا فاعلُ فاعلُ...؟!
پیش از مطالعهٔ غزل، ذکر این نکته لازم است که شاعر در این وزن از عکس اختیار تسکین بهره گرفته است یعنی گاهی به جای یک هجای بلند، دو هجای کوتاه آورده است. نگارنده در این‌باره مقالهٔ مفصلی در دانشگاه اصفهان منتشر کرده‌است (عنوان عکس اختیار تسکین را در کانال یا اینترنت جست‌وجو کنید). به‌جز مصراع یک، دو و پنج، در باقی ابیات این غزل نه‌بیتی، عکس اختیار تسکین مشهود است بنابراین اگر ملاک تعیین وزن را وزن اکثریت ابیات بدانیم، می‌توان گفت این غزل بر وزن فاعلُ فاعلُ فاعلُ فاعلْ دو بار است و مصراع یک، دو و پنج اختیار تسکین دارد که این نظر منطقی‌تر می‌نماید؛ و اما غزل:

دَوری بزمت در غم و شادی گر کند این می، قسمت جامم‌
صبح نخندد بر رخ روزم، شمع نگرید بر سر شامم‌

صورت و معنیِ هیچ نبودن چند زند پر و بالِ نمودن‌
همچو عرق به جبینِ تحیّر، نقش نگین شده داغ ز نامم‌

غنچه هم آخِر از می رنگش شیشۀ طاقت خورد به سنگش‌
دل ز چه شورِ جنون بفروشد؟ بوی خیال تو داشت مشامم‌

نامۀ من که به پیش تو خوانَد؟ قصۀ من که به عرض رساند؟
کز جگرم به صد آهْ طپیدن تا به لبم نرسید پیامم‌

در نظرم نه رهی‌ست نه منزل می‌گذرم به ترددِ باطل‌
شمع‌صفت ز طبیعت غافل، سر به هوا، ته پاست خرامم‌

پستیِ طالع خفته به ذلّت گشت حصارم از آفتِ شهرت‌
پنبه ز گوشِ تمیز نگیرد گر همه افتد طشت ز بامم

داغ تظلم و شکوِه نبودم، بیهده دفترِ ناله گشودم
کرد دماغ زمانه مشوّش، دود ندامت هیزم خامم

چون نفسم پروبال گشایی سوخت در آتش سعی رهایی
ریشهٔ کِشت تعلق جسمم، از دل دانه دمیدنِ دامم

گر بطپد پی جمع رسایل ور بزند درِ کسب فضایل‌
نیست کسی چو طبیعتِ بیدل باب تأمّل فهم کلامم

(دیوان بیدل، نسخه‌خطی کتابخانهٔ رضا رامپور، هند، سال ۱۱۳۳، ص ۱۱۳۹).

اگر بپذیریم که این غزل بیدل بر وزن فاعلُ فاعلُ فاعلٔ فاعلْ دو بار ... است، از آن‌جا که در دستگاه‌های عروض قدیم و جدید [در شعر فارسی]، درباره‌اش بحثی نیامده، باید آن را [تنها] وزن ابداعی بیدل دانست تا زمانی که شاهد قدیمی‌تری یافته شود. استفادهٔ بیدل از این اوزان کم‌کاربرد ریشه در موسیقی هندی هم دارد (همان‌طور که در وزن عربی هم، اوزان دارای هجاهای کوتاه، کاربرد بیشتری دارد و این‌ موضوع با موسیقی و توزیع هجاها در کلمات هم مرتبط است).

ترانۀ معروف «کویر دل» هم بر وزن «فاعلُ فاعلُ فاعلُ فاعلْ» است:
رفتی و بی‌تو دلم پُرِ درده، پاییز قلبم ساکت و سرده...
(شاعر: بهروز رضوی، گویندهٔ پیشکسوت. خواننده: شهلا صافی‌ضمیر [مرجان] ۱۳۵۵)

پیشینۀ اوزان کم‌کاربرد در شعر فارسی
این مقاله با تکیه بر خواجو

۵. مستفعلن_مستفعلن_فع

تصویری که پیوست این نوشتار است، مسمطی است که در دیوان خواجوی کرمانی (درگذشته: میانهٔ قرن هشتم)، تصحیح احمد سهیلی خوانساری، صفحات ۳۵۶ _ ۳۵۷ آمده‌است.
وزن آن مستفعلن مستفعلن مس (= فع) است که آن را مستفعلن مستفعلاتن هم می‌گویند.
نمونه‌های پیش‌تر از خواجو که احتمالاً برساختهٔ عروضیان (قرن هفتم) است:
بی‌تو مرا زنده نبینند
من ذره‌ام، تو آفتابی
و
مشتاب چندین ای پری‌زاد
بر کشتن عاشق به‌بیداد
(المعجم فی معاییر اشعار العجم، شمس قیس رازی، تصحیح سیروس شمیسا، از روی تصحیحات علامه قزوینی و استاد مدرس‌رضوی، نشر علم، ۱۳۸۸: ۱۵۵).
بیژن ترقی هم که در ترانه‌ها و تصنیفاتش اوزان ابتکاری دارد، بر این وزن قطعه‌ای سروده‌است با مطلع زیر:
بعد از تو ای وجدان بیدار
مردن چه آسان می‌نماید
(آتش کاروان، نشر بدرقهٔ جاویدان، ۱۳۸۵: ۳۰۳) [تاریخ این سروده دانسته نشد].

برخی از اشعار سیمین بهبهانی که ایشان با عنوان «اوزان تازه» از آن‌ها یاد کرده‌اند (مجموعه اشعار سیمین، نشر نگاه: ۱۱۱۷)، پیش‌تر به‌کار رفته‌اند که به‌مرور به پیشینهٔ آن‌ها خواهم پرداخت. به عنوان مثال، شعر زیر از سیمین بر همان وزنی است که هفتصد، هشتصدسال پیش در دیوان خواجوی کرمانی و المعجم شمس قیس آمده‌است. بهبهانی در پیشانی شعر زیر نوشته‌است: نخستین تجربهٔ اوزان تازه:
من دیده‌ام رنگین‌کمان را
خندیده در ذرات باران ...
از شعر «از بوتهٔ خوش‌بوی گل‌پَر» کتاب «رستاخیز» شعرهای سال‌های ۴۱ تا ۵۲ (مجموعه اشعار، نشر نگاه: ۴۷۸ )

مهدی شعبانی 

اوزان_کم‌کاربرد
مستفعلن_مستفعلن_فع
خواجو . خواجوی_کرمانی سیمین
@ghazalshermahdishabani

نویسنده : مهدی شعبانی کارشناس ادبیات فارسی

www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۷ |