دکتر سید حسن سادات ناصری
نویسنده، شاعر، ادیب و پژوهشگر ادبی، تاریخی و فردوسی، سعدی، حافظ، نظامیشناس زمانه در تاریخ اول اردیبهشت ۱۳۰۴ در شهر تهران دیده به جهان گشود و در ۱۴ بهمن ماه ۱۳۶۸ در كابل پایتخت افغانستان در گذشت!
او فعالیت مطبوعاتی خود را در سال ۱۳۲۵ با رسانه هایی چون مجله ی ارمغان وحید ، یغما آغاز كرد .
نامبرده همانند (علی اشتری) دوران تحصیلی متوسطه ی خود را در دبیرستان (شرف) به پایان رساند!
او دارای لیسانس تاریخ و فوق لیسانس ادبیات فارسى از دانشكده ى ادبیات و علوم انسانى دانشگاه تهران است که پس از آن با کمک استاد فروزانفر مدرک دكتراى ادبیات فارسى خود را دریافت کرد!
دکتر سادات ناصری در اواسط دهه ی چهل به عضویت هیأت علمى دانشكده ى ادبیات و علوم انسانى دانشگاه تهران در آمد. آثار این بزرگوار به شرح زیر است:
(علم بدیع و قافیه)
تألیف کتابهایی چون:
قرائت و دستور زبان فارسى
کتاب گلهاى ادب که درباره ی ادبیات ایران نگارش شده است .
تألیف كتاب سرآمدان فرهنگ و تاریخ ایران
صناعات ادبى در دو جلد
تألیف دو كتاب دیگر به نامهاى فنون و صنایع ادبى
تألیف کتاب قافیه و صنایع معنوى
تصحیح دیوان محتشم كاشانى صائب تبریزى در ده جلد
تألیف كتاب هزار سال تفسیر فارسى
تصحیح دیوان حافظ شیرازی
ارتباط افكار حافظ و مولوی
*
به سال ۱۳۶۷ من و چند تن از دوستانم در ساختمانی واقع در خیابان بهارستان ، انجمنی ادبی و جلسه ی شعر خوانی تشکیل داده بودیم که هفته ای یکبار در پنج شنبه ها در آن گردهمایی شرکت می کردیم و گاه دکتر سادات ناصری به جمع ملحق می شدند!
ایشان که در نظر ما به عنوان نقادی نکتهسنج شناخته شده بودند؛ در جلسات شعر خوانی به نکات ارزنده ای اشاره می کردند که هرگز از ذهن من پاک نخواهد شد!
در یکی از همان روزهای پنج شنبه در بهمن ماه ۱۳۶۸ که من و جنابان براتی پور، مردانی، سیمیندخت وحیدی و دیگر شاعران حاضر در انتظار دکتر ناصری بودیم؛ آقای نیکبخت مسئول برگزاری جلسه ی شعر خبر آورد که ایشان در پاکستان در گذشتهاند که چند روز بعد دریافتیم نامبرده در ۱۴ بهمن ماه ۱۳۶۸ در افغانستان و نه پاکستان به دیار باقی شتافتهاند. پیكر دکتر ناصری در ابن بابویه تهران به خاك سپرده شد.
یاد و خاطرش گرامی باد!
تهران ۱۳۶۹
فضل الله نکولعل آزاد
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
نظر یکی از خوانندگان این مطلب:
سلام دوست گرامی....
روح دکتر سادات ناصری شاد. یک بار در محضرشان بودم و با گوش خودم از این مرد مرام و مدارا شنیدم که فرمودند: این شاهنامه نیست انسان نامه است!
روحشان شاد.