قطعه شعری که برای میرزاده عشقی سروده شده است

        عشقی

عشقی به عشق میهن خود جان سپرد و رفت
در راه دوست تیر جفایی بخورد و رفت

در بزم شعر ، طرز نو آورد و درگذشت
وز کوی عشق سوز و گدازی ببرد و رفت

شوری فکند در سر هر خردسال و مرد
داغی نهاد در دل هر سالخورد و رفت

آن لاله ها که رست ز خون شهید عشق
اندر میان آتش دلها فسرد و رفت

وانکس که خون عشقی و دیگر کسان بریخت
بنگاه خود به دست اجانب سپرد و رفت

قانون مرگ در همه جا نافذ و رواست
فرمان او شنید چه تازی چه کرد و رفت*

در پیشگاه مرگ یکی شد شه و گدا
مردار گشت خواه لر و خواه لرد و رفت*

هنگام مرگ رنجبر و گنجور یکی است
بیش از کفن نبرد هر آنکس که مرد و رفت**

رفت آنچه رفتنی است ولی حق نرفتنی است
باور مکن که باطلی آنرا سترد و رفت

شاعر : کاظم رجوی متخلص به [ ایزد ]

* در این دو بیت بنظر می رسد که هر دو ردیف ( و رفت ) بی مورد به کار رفته اند !

** در اصل ( بیش از کفن نبرد چو هر فرد مرد و رفت ) بود که من در آن تحریف کوچکی کردم !

شایان ذکر است که چند بیت به علت اینکه در آن تنها قافیه پردازی صورت پذیرفته بود ؛ حذف گردید !

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در دوشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۷ |