عشق یک سینه و هفتاد و دو سر میخواهد
بچه بازیست مگر ؟ عشق ، جگر میخواهد !
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندیِ ماست
نقشبازیِ در آن اوج بصر میخواهد
درس عشقست که در مکتب جان بخش شرف ..؛
جلوه آراییِ چون قرص قمر میخواهد
می رود رقص کنان عاشق سرگشته ی ما
سوی میدان هنر چون که هنر میخواهد
عشق چون حادثه ای است که بنیان فکن است
عشق قاموس جهان زیر و زبر میخواهد
میرود در شب معراج پیام آورعشق
سوی اوجی که یقین اوج دگر میخواهد
طی این مرحله های خطر افزای درون
اولین قاعده ازخویش سفر میخواهد
شاعر : سیدعزیزصفوی
Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com