عشق

 

عشق یک سینه و هفتاد و دو سر میخواهد

بچه بازیست مگر ؟ عشق ، جگر میخواهد !

 

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندیِ ماست

نقشبازیِ در آن اوج بصر میخواهد

 

درس عشقست که در مکتب جان بخش شرف ..؛

جلوه آراییِ چون قرص قمر میخواهد

 

می رود رقص کنان عاشق سرگشته ی ما

سوی میدان هنر چون که هنر میخواهد

 

عشق چون حادثه ای است که بنیان فکن است

عشق قاموس جهان زیر و زبر میخواهد

 

میرود در شب معراج پیام آورعشق

سوی اوجی که یقین اوج دگر میخواهد

 

طی این مرحله های خطر افزای درون

اولین قاعده ازخویش سفر میخواهد

 

شاعر : سیدعزیزصفوی

Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ |