شاخه‌ی گیلاس !

ظهور روی تو در استوای زیبایی است

و چشم های تو همچون دو مرغ دریایی ست

نوای نرم تو ای بافه های ابریشم

چو چنگ باربد و نغمه ی نکیسایی ست

زلال اشک تو در روشنی چو آینه است

اگرچه قطره ای از آن همه فریبایی ست

سکوت چشم تو را ؛ هست قصه ها از عشق

که بی زبانی او را هزار گو یایی ست

یگانه تر ز تو در خشکسال عالم نیست

که چشم سبز تو را معجز مسیحایی ست

قدم منه به گلستان که گل به خواب رود

ز سکر باده ی آن چشمها که رؤیایی ست

اگر به شاخه ی گیلاس بسته راه نگاه

چه غم که میوه ی سرخ لبت تماشایی ست

به ژرف آبی چشمت شکسته حلقه ی نور

و یا که قوسِ قزح در فضای مینایی ست

تو پاکدامن و من پاکباز عرصه ی عشق

فروغ پاکی ما هدیه ی اهورایی ست

بیا و بر سخن نغز من نگاهی کن

که بیت هر غزلم در کمال گیرایی ست

بلیغ چون غزل منزوی ست بی تردید

و یا فصیح تر از آن به لطف و زیبایی ست

اگر به لطف سخن بنگری چه جای بیان

که شیوه ی سخنم در فضای نیمایی ست

شراب چشم شفق شبنمی نمی کاهد

که هرچه می چکد از نو به جام بینایی ست

شاعر : مجید شفق

Www.Fazlollahnekoolalazad.blogfa.com

Www.lalazad.blogfa.com

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶ |