مرد نکونام

 

گیتی آنقدر ندارد که بر او رشک برند

یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند

 

نظر آنان که نکردند در این مشتی خاک

الحق انصاف توان داد که صاحبنظرند

 

عارفان هر چه ثباتی و بقایی نکنند

گر همه ملک جهانست به هیچش نخرند

 

تا تطاول نپسندی و تکبر نکنی

که خدا را چو تو در ملک بسی جانورند

 

این سراییست که البته خلل خواهد کرد

خنک آن قوم که در بند سرای دگرند

 

آنکه پای از سر نخوت ننهادی بر خاک

عاقبت خاک شد و خلق بدو می‌گذرند

 

کاشکی قیمت انفاس بدانند همه

تا دمی چند که ماندست غنیمت شمرند

 

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز

مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

 
 
شاعر : سعدی شیرازی
 
نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۶ |