دوباره

دوباره می‌سازمت وطن !

اگر چه با خشت جان خویش

ستون به سقف تو می زنم

اگر چه با استخوان خویش !

دوباره می بویم از تو گُل

به میل نسل جوان تو

دوباره می شویم از تو خون

به سیل اشک روان خویش

دوباره ، یک روز آشنا

سیاهی از خانه میرود

به شعر خود رنگ می زنم

ز آبی آسمان خویش

اگر چه صد ساله مرده ام

به گور خود خواهم ایستاد

که بردَرَم قلب اهرمن

ز نعره ی آنچنان خویش

کسی که « عظم رمیم » را

دوباره انشا کند به لطف

چو کوه می بخشدم شکوه

به عرصه ی امتحان خویش

اگر چه پیرم ولی هنوز

مجال تعلیم اگر بُوَد

جوانی آغاز می کنم

کنار نوباوگان خویش

حدیث حب الوطن ز شوق

بدان روش ساز می کنم

که جان شود هر کلام دل

چو برگشایم دهان خویش

هنوز در سینه آتشی

بجاست کز تاب شعله اش

گمان ندارم به کاهشی

ز گرمی دمان خویش

دوباره می بخشی ام توان

اگر چه شعرم به خون نشست

دوباره می سازمت به جان

اگر چه بیش از توان خویش

شاعر : سيمين بهبهانى

Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com

Www.lalazad.blogfa.com.

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ |