عاشقى

عاشقی دین من و سوختن آیین منست
مایه‌ی گریه‌ی شب‌ها دل غمگین منست

همچو فرهاد بگریم همه شب در دل کوه
وین همه دربدری از غم شیرین منست

آسمانا! دل تاریک من از ماه تُهیست
اشکهایم همه‌شب خوشه‌ی پروین منست

یاد مهتاب رخش خواب ز چشمم ببَرد
این چراغی‌ است که شب بر سر بالین منست

شب آخر ز برم رفت و کنون بر لب من
اثر بوسه‌ای از عشق نخستین منست

دیده‌ام روشن از او باشد و جایش همه عمر
بر سر مردمک چشم جهان بین منست

آسمان داند و خورشید که هنگام غروب
سرخی روی (شفق) از دل خونین منست

شاعر: مجید شفق

www.lalazad.blogfa.com
Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در پنجشنبه ۶ مهر ۱۳۹۶ |