سوفیالورن

سوفیالورن

 دل زیبا پرست

گوید به گوش من دل زیبا پرست من:

این سوفیاست یا که خداوند نازهاست؟

گوید به من نگاه هوسبارِ گرم او :

این چشم نیست، جلوه ی دریای رازهاست

★ 

هر جا که پا گذارم و هر سو که رو کنم 

بینم که قبله ى دلِ شوریده ؛ اوست، اوست

تابنده اختریست که روشنگر دل است

رخشنده گوهریست که در بحر آرزوست

 ★

صد آفرین به همت صورتگری که باز  

نقشی ز کلک خویش ،  بدین آب و رنگ ریخت

بس مرحبا به قدرت پیکر تراش دهر

کاندام او ز برگ گل و دل ز سنگ ریخت

الماس ها میان دو یاقوت او ببین  

این چشمه نیست چشمه ى نورست بر لبی

روی سپید در دل زلف سیه نگر

این چهره نیست پرتو ماهست در شبی

 ★

مرمر تراش دهر بسی شام تا سحر

بیدار ماند تا كه به ساقش جلا دهد

آیینه ساز چرخ بسا روز تا به شام

در کار بود تا كه به چهرش صفا دهد

با این نگاه گرم و شرر زا و پر لهیب

ما را به عمر فرصت مستی نمانده است

با این لبی که شهد هوس میچکد از آن

دل را هوای باده پرستی نمانده است

با این دو چشم مست و توانسوز و شعله بار

در سر نشاط مستی و شوق شراب چیست؟

با سینه ای که جلوه ز مهتاب می برد

دلبستگی به روشنی ماهتاب چیست؟

گلبوسه ها ز دور ربایم به میل خویش

از چاله های گونه ی عابد فریب او  

آن آتشی که سینه گدازد نصیب من

وان سینه ای که عشق نبازد نصیب او

بس نیمه شب میان دو لرزنده گوی او

در عالم خیال به مستی غنوده ام

وز آن دو گوی نرم و هوسبار و پرفریب

پروانه وار بوسه ی دزدی ربوده ام !

پروردگار ناز و خداوند دلبریست

سرتا به پا نیاز شوم وقت ناز او

عمر دوباره عشق و هوس طعم زندگیست

درحلقه های ساعد عاشق نواز او

لطف نسیم چشمه ی هستی گل بهار

حرفی ز داستان لب نوش او بود

بی وصل ،  نام مرگ ، چرا زندگی نهیم؟

آنراست زندگی که در آغوش او بود !

شاعر : مهدى سهيلى

Www.lalazad.blogfa.com.

Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ |